گنجور

 
هلالی جغتایی

بیا، ای از تکبر مست گشته

ز فکر سربلندی پست گشته

تواضع کن، که یابی سربلندی

فروتن شو، که یابی ارجمندی

تکبر سربلندان را کند پست

تواضع زیردستان را زبردست

گر از راه تواضع خاک باشی

چو گردی گرد بر افلاک باشی

کشی گر از تکبر سر بر افلاک

نشینی همچو آتش زود بر خاک

زمین چون از تواضع خاک گشته

غبارش سرمه افلاک گشته

فلک گر از تواضع خم نبودی

سر افراز همه عالم نبودی

چو آدم را وجود از خاک دادند

ملایک در سجودش سر نهادند

چو شیطان سر کشید از سجده کردن

فتاد از لعنتش طوقی بگردن

مبادا از تکبر کردن خویش

نهی آن طوق را بر گردن خویش

حسود از جمله نعمت های عالم

همین دارد تواضع را مسلم

کسی در شکر این نعمت چه گوید؟

که دشمن هم زوالش را نجوید

چو دشمن سنگ بردارد پی جنگ

تواضع را حصاری سازد از سنگ

براه مسکنت هر کس که خاکست

ز سنگ حادثات او را چه باکست؟