من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟
گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا
افتاده بر خاک درت، خوش آنکه آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم ترا
یک بار بینم روی تو دل را چه سان تسکین دهم؟
تسکین نیابد، جان من، صد بار اگر بینم ترا
از دیدنت بیخود شدم، بنشین ببالینم دمی
تا چشم خود بگشایم و بار دگر بینم ترا
گفتی که: هر کس یک نظر بیند مرا جان میدهد
من هم بجان در خدمتم، گر یک نظر بینم ترا
صد بار آیم سوی تو، تا آشنا گردی بمن
هر بار از بار دگر بیگانه تر بینم ترا
تا کی هلالی را چنین زین ماه میداری جدا؟
یارب! که ای چرخ فلک، زیر و زبر بینم ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.