گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

به یارِ بی‌وفا عمری وفا کردم ندانستم

به امیدِ وفا بر خود جفا کردم ندانستم

دل‌آزاری، که هرگز دیده بر مردم نیندازد

به سان مردمش در دیده جا کردم ندانستم

اگر گفتم که: دارد یار من آیین دلجویی

معاذالله! غلط کردم، خطا کردم، ندانستم

بلای جان من آن شوخ و من افتاده در کویش

دریغا! خانه در کوی بلا کردم ندانستم

به هر بیگانه باشد خوی او از آشنا بهتر

به آن بیگانه خود را آشنا کردم ندانستم

گرفتم آن سر زلف و کشیدم صد گرفتاری

به دست خویش خود را مبتلا کردم ندانستم

هلالی، پیش آن مه شرمسارم زین شکایت‌ها

درین معنی به‌غایت ماجرا کردم ندانستم