ای در دلم ز آتش عشق تو صد الم
هر یک الم نشانه چندین هزار غم
وصل تو زود رفت و فراق تو دیر ماند
فریاد ازین عقوبت بسیار و عمر کم!
دانی کدام روز عدم شد وجود ما؟
روزی که عاشقی بوجود آمد از عدم
گویند: درد عشق بدرمان نمیرسد
من چون زیم؟ که عاشقم و دردمندهم
ماییم و نیم جانی و هر دم هزار آه
اینک بباد میرود آن نیز دم بدم
چون آب زندگیست قدم تا بفرق سر
خواهم درون جان کنمت فرق تا قدم
ای پادشاه حسن، هلالی گدای تست
خواهم که سوی او گذری از ره کرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شدت عشق و غم ناشی از فراق معشوق است. شاعر از درد و رنجی که به خاطر دوری معشوق متحمل میشود، میگوید و اشاره میکند که زندگی و وجودش به خاطر عشق پدید آمده است. او با تعبیراتی عاطفی، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند و آرزو دارد که به او نزدیکتر شود. شاعر همچنین به کوتاهی عمر و تأثیرات عشق اشاره میکند و این که درد عشق همیشه همراه اوست. در نهایت، او از معشوق به عنوان پادشاهی یاد میکند و امید دارد که بتواند به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: عزیز من، در دل من به خاطر عشق تو آتش شعلهور است و هر شعله از این آتش نماد و علامت هزاران غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: وصال و نزدیکی تو خیلی زود تمام شد، اما فاصله و جدایی تو مدت زیادی ادامه دارد. چقدر از این عذاب و سختی گلهمندم، در حالی که عمرم کوتاه است!
هوش مصنوعی: میدانی چه زمانی ما به وجود آمدیم؟ زمانی که عشق از نیستی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: میگویند که درد عشق درمان ندارد، اما من چه کنم؟ که من عاشق هستم و دچار درد این عشق.
هوش مصنوعی: ما زندگی میکنیم و تنها نیمجانی داریم، و هر لحظه هزاران افسوس از دست میدهیم. این لحظات به سرعت در حال گذرند و به این شکل هر بار لحظهای از ما میرود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب حیات وجود دارد، میخواهم تا سرم به زمین برسد، تو را درون جانم قرار دهم تا نور زندگیات را در وجودم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبا، من مانند یک گدا در جستجوی تو هستم و امیدوارم با لطف و محبتت به من نگاهی بیندازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید عرب گشادبه فرخندگی علم
فرخنده باد عید عرب بر شه عجم
سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم
شاهی که تیره کرد جهان بر عدو به تیغ
[...]
ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم
بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
افکنده همچو سفره مباش از برای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم
تو مست خواب غفلتی و از برای تو
[...]
شاهان پیش را که نکردند جز ستم
شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم
هست او بلی خلیفه یزدان دادگر
پس کی رضا دهد که رود بر جهان ستم
گویند خسروان زمانه به هر زمان
[...]
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم
وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم
بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار
بر ارغوان ز قیر رقم دارد آن صنم
زلف سیاه بر رخ او هست سایبان
[...]
ای پیش تو سپهر میان بسته چون قلم
مردم و مردمیت بعالم شده علم
شکلی چو دولت تو بخوبی نیامده
در ساحت وجود ز کاشانهٔ عدم
گه فخر منتسب و آداب مکتسب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.