گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

یار من با دگران یار شد، افسوس افسوس!

رفت و هم صحبت اغیار شد، افسوس افسوس!

سالها عهد وفا بست، ولی آخر کار

عهد بشکست و جفاگار شد، افسوس افسوس!

آنکه چون روز شب عیشم ازو روشن بود

رفت و روزم چو شب تار شد، افسوس افسوس!

آنکه هم راحت جان بود و هم آسایش دل

قصد جان کرد و دلازار شد، افسوس افسوس!

گفتم: ای دل، بکمند سر زلفش نروی

عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!

آن همه گوهر دانش که بچنگ آوردم

ناگه از دست بیکبار شد، افسوس افسوس!

مدتی داشت هلالی ز بتان عزت وصل

عزتی داشت، ولی خوار شد، افسوس افسوس!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode