دوستان، امشب دوای درد محزونم کنید
بر سرم افسانه ای خوانید و افسونم کنید
نیست اندوه مرا با درد مجنون نسبتی
می شوم دیوانه گر نسبت بمجنونم کنید
لاله گون شد خرقه صد چاکم از خوناب اشک
شرح این صورت بشوخ جامه گلگونم کنید
شهسوار من بصحرا رفته و من مانده ام
زین گناه از شهر می خواهم که بیرونم کنید
وصف قدش را بمیزان خرد سنجیده ام
آفرین بر اعتدال طبع موزونم کنید
چشم پر خونم ببینید و مپرسید از دلم
حالت دل را قیاس از چشم پر خونم کنید
چون هلالی، دوش بر خاک درش جا کرده ام
شاید ار امروز جا بر اوج گردونم کنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.