حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲ از رهگذر دوست، صبایی نرسید چشمم به وصال خاک پایی نرسید دردا که ز درد ما کس آگاه نشد فریاد که فریاد به جایی نرسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناکامی در دستیابی به عشق و وصال صحبت میکند. او به حسرت و درد خود اشاره میکند و میگوید که هیچکس از رنج او آگاه نیست و فریادش نیز بینتیجه مانده است. در واقع، این شعر بیانگر عمق اندوه و تنهایی شاعر است.
هوش مصنوعی: از کوی دوست نتوانستم به صبحی خوش و دیداری دست یابم، و هرگز نتوانستم به نزدیکی و هم نشینی با او برسم.
هوش مصنوعی: آه که هیچکس از درد و رنج ما خبر ندارد و صدای ما به جایی نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بی ادبی کسی به جائی نرسید
دریست ادب بهر گدائی نرسید
سر رشته ملک پادشاهی ادبست
تاجی است که جز بپادشائی نرسید
گردل گویم به منتهایی نرسید
پوسید به درد و در دوایی نرسید
ور جان گویم که دو جهانش قدمی است
بس دور برفت و هیچ جایی نرسید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.