بخش ۹ - صفت تیغ
تناور نهنگی ست شمشیر او
سر شرزه شیر است، نخجیر او
قضا را به کشور بود مرزبان
زبان اجل را بود ترجمان
بدانسان که گل، جامه سازد، کفن
کند لخت چرم شخ کرگدن
ز یک حملهاش، در سپنجی سرای
طرفدار پنجم، درافتد ز پای؟!
چو لقمه به دم، قاف را بشکرد
جگرگاه البرز را بر دَرد
خط سرنوشت یلان راست، کیش
تراشیدن بیستون راست، نیش
ازو خاک در لرزه چون برگ بید
به یک جو روان، آب و آتش که دید؟
ز سهمش قد تیر گردون، کمان
برش، پیکر فتح را پشتوان
ز خون در برش ارغوانی پرند
سران، از خم جوهرش در کمند
به صیدافکنی، چون درآید دلیر
فتد لرزه بر گردهٔ نرّه شیر
خمش، بارگاه ظفر را رواق
دمش، از دو پیکر ببرد نطاق
کند نام هستی ز بد کیش، حک
دو یک پنج نوبت زند بر فلک
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...