گنجور

 
حزین لاهیجی

داغ است و سینه در عشق، صبح و ستاره ما

خورشید سر برآورد، از جیب پارهٔ ما

از ناوک نگاهت، خاطر نشد تسلّی

بگذشت غافل از دل، مست گذارهٔ ما