گنجور

 
حزین لاهیجی

نشد از گریهٔ مستانه ساقی، دل کنم خالی

من دریاکش، این پیمانه را مشکل کنم خالی

نوازش از غم جانان، ز من قالب تهی کردن

چو صاحب خانه آید، بایدم منزل کنم خالی

حزین از همّت مردانه، دارم شرمساری‌ها

اگر دریا و کان، در دامن سائل کنم خالی