شمارهٔ ۶۸۷
به امّیدی که لعل جرعه نوشی می زند خونم
چو می از آتش خود خام جوشی می زند خونم
می منصوریم پیموده پیغام هم آغوشی
نوای وحدت از فیض سروشی می زند خونم
به شکر تیغ او چون غنچه کامم صد زبان دارد
هزاران نکتهٔ رنگین به گوشی می زند خونم
نباشد شکوه در محشر، شهیدان تغافل را
نفس دزدیده از لعل خموشی می زند خونم
فغان کز ساده لوحی خرقه پوش شهر پندارد
که تهمت بر خط مشکینه پوشی می زند خونم
من آن صید ز جان سیرم، کمینگاه شهادت را
که موج اشتیاق کینه کوشی می زند خونم
حزین از من سبوی چرخ سنگین دل خطر دارد
به موج شور این میخانه جوشی می زند خونم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...