از چشم خویش باشد، باغ و بهار درویش
صد رنگ گل برآرد، اشک از کنار درویش
گر سیل فتنه گیرد، روی زمین سراسر
از جای خود نجنبد، کوه وقار درویش
مهر، آیت جمالش، کین جلوه جلالش
هستند چرخ و انجم در اختیار درویش
ای منکر طریقت، بر جان خود ببخشای
تیغ برهنه باشد، جسم فگار درویش
گر باد فتنه عالم، بر یکدگر برآرد
حاشا شود پریشان، مشت غبار درویش
هم عاشق است و معشوق،هم شاهد است و مشهود
عقل آگهی ندارد، ازکار و بار درویش
جان حزین مسکین، از فقر زندگی یافت
آب حیات باشد، در جویبار درویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.