عذار ساده اش خط غباری در نظر دارد
غزال چشم مست او خماری در نظر دارد
قفس پرورده ام امّا به بخت سبز می نازم
دلم از یاد او باغ و بهاری در نظر دارد
فرو شد از رگ مژگان، به کوثر موج استغنا
کسی کز رهگذار او غباری در نظر دارد
تسلی می کنم جان را به ابروی عرقناکی
گلوی تشنه، تیغ آبداری در نظر دارد
ز غفلت داده فارغبالیم، شغل نظربازی
نیاید خواب در چشمی که کاری در نظر دارد
گل افسرده حالی، صد چمن بر خویش می بالد
که آغوش و لبم بوس و کناری در نظر دارد
مهی در هالهٔ خط دیده ام از دور و می دانم
که چشمم گریهٔ بی اختیاری در نظر دارد
به آب زندگی فرهاد ندهد تشنه کامی را
که جانبازی به تیغ کوهساری در نظر دارد
نظر پوشد چه سان از بیستون فرهاد خونین دل؟
که از هر پاره سنگش، لاله زاری در نظر دارد
به همّت دستگاهان بر سر ناز است، پنداری
جهان سفله اوج اعتباری در نظر دارد
بود آن زنده دل، دل کنده از مُهر سلیمانی
که نقش عبرت از لوح مزاری در نظر دارد
کهن وبرانهٔ دنیا به جغدان باد ارزانی
همای همّت من شاخساری در نظر دارد
نظر بستم زصورت، صید معنی تا شود رامم
که باز بسته چشم من، شکاری در نظر دارد
خردمندی تواند شد جمال معنیش افزون
که از زانوی خود آیینه داری در نظر دارد
درین دار فنا سربازی منصور شیدا را
کسی داند که وصل پایداری در نظر دارد
نمی پوشد نظر، چشم حزین از صفحه پردازی
ز مژگان خامهٔ گوهر نگاری در نظر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و احساسات عمیق خود را در مقابل این زیبایی بیان میکند. معشوق با چشمان مست و چهرهای زیبا، دل شاعر را تسخیر کرده و در هر لحظه از وجود او یاد میکند. او از قفس وجودش به خاطر بخت خوبش ناز میکند و زندگی را با یاد معشوق، باغ و بهاری زیبا میبیند.
شاعر به تنگنای عشق اشاره میکند و از غم و جدایی مینالد. او زیبایی معشوق را همچون ناز و طراوت گلها و چمنها توصیف میکند و میگوید تمام این زیباییها برای او در نظر دارد. درد و رنج ناشی از عشق به وضوح در اشعارش نمایان است، به طوری که حتی تسلیهای ظاهری نیز نمیتوانند بر این غم فائق آیند.
در نهایت، شاعر به پایداری عشق و فراق اشاره میکند و میگوید که در این دنیای فانی، عشق و وصال واقعی قابل دسترسی نیست و این امر او را به تأمل و تفکر واداشته است. درونمایهی شعر، همزمان هم عاشقانه و هم اندوهگین است و احساساتی پیچیده از عشق و فقدان را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: چهره ساده او مانند خطی از غبار در چشم مینشیند و نگاه غزالمانند او به یاد حس مستی و خماری میاندازد.
هوش مصنوعی: من در قفسی بزرگ شدهام، اما با امید و آرزوهای خوب به خود می بالم. دلم در یاد او، باغی سرسبز و بهاری را میبیند.
هوش مصنوعی: اشکهای شخصی به عمق چشمانش فرو میرود و در این حالت از خود بینیازی برخوردار است. کسی که از مسیر او عبور کند، آنقدر در یادش میماند که مانند غباری در نظر او باقی میماند.
هوش مصنوعی: روح خود را به آرامش میرسانم هنگامی که به ابروهای مرطوب و در عین حال تشنهای مینگرم، که در نگاهش شمشیری تیز و آبدار نهفته است.
هوش مصنوعی: از بیخبری آزاد و رها هستیم، چون کسی که در عشق و نگاه به معشوق دغدغهای دارد، هرگز خوابش نمیبرد.
هوش مصنوعی: گل پژمردهای وجودش را به زیبایی چمنها میآراید و در دلش آرزوی آغوش و بوسهای را دارد که فقط در خیال میبیند.
هوش مصنوعی: از دور متوجه شدهام که در یک هاله از نور، چهرهای را میبینم و میدانم که چشمانم به طور ناخواسته اشک میریزند.
هوش مصنوعی: تشنه نمیتواند از آب زندگی فرهاد بهره ببرد، زیرا او به خاطر جانبازی که در دل کوه دارد، هدفی والاتر در نظر دارد.
هوش مصنوعی: فرهاد عاشق ناکام چگونه میتواند به بیستون نگاه کند؟ زیرا هر تکه سنگی در آنجا همچون لالهزاری زیبا و دلربا در نظر او جلوه میکند.
هوش مصنوعی: به کوشش و تلاش کسانی که در این راه میکوشند، دنیا در نظر دارد که برای خود ارزش و اعتبار بالایی را کسب کند.
هوش مصنوعی: آن شخصی که دل زنده و پویایی دارد، از محبت سلیمان جدا شده و اکنون به یادآوری عبرتی که بر روی سنگ قبرها ثبت شده، توجه میکند.
هوش مصنوعی: دنیا و زرق و برق آن مانند پرندگانی هستند که به آسانی از دست میروند. اما من با ارادهام به دنبال هدفی بزرگ و بلند پروازانه هستم که مانند درختی سرسبز در ذهنم شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: من به زیباییها تماشای ظاهری پایان دادم و به جستجوی معنا پرداختم؛ تا زمانی که با بستن چشمانم، شکار جدیدی در ذهنم شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: خردمندی میتواند زیبایی معنای خود را افزایش دهد، زیرا مانند آینهای که در زانوی خود داریم، آن را در دید خود میبینیم.
هوش مصنوعی: در این دنیای فانی، کسی از سربازی شجاع و عاشق صحبت میکند که به وحدت و دوامی که در نظر دارد، میاندیشد.
هوش مصنوعی: چشم ناراحت نمیتواند از زیبایی تصویر روی صفحه چشمها بگذرد، که مانند قلمی گرانبها، از مویشان زیبا نقش زده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظربازی که چشم پرخماری در نظر دارد
همیشه مستی دنباله داری در نظر دارد
تو ای خضر از زلال زندگی بردار کام خود
که این لب تشنه لعل آبداری در نظر دارد
مشو در پرده شرم از فریب چشم او غافل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.