سرگرم فنا فکر دگر هیچ ندارد
شمع سحری برگ سفر هیچ ندارد
جز شورش آفاق به عالم خبری نیست
آسوده دل ما که خبر هیچ ندارد
بیهوده بود زیر فلک بال فشانی
این تنگ قفس روزن و در هیچ ندارد
بیرون نتوان کرد سر از جیب صلاحم
این خرقه به جز دامن تر هیچ ندارد
جایی که برآید ز کمین تیغ تغافل
جز داغ دل ریش، سپر هیچ ندارد
یک ذّرّه، تهیدست نرفت از در قسمت
نالیدن از آن نی،که شکر هیچ ندارد
آنجا که نظرباز بود دیده دلها
یعقوب غم هجر پسر هیچ ندارد
آسوده گر از سنگ شد، از ارّه جدا نیست
نخلی که درین باغ، ثمر هیچ ندارد
تا هست، دلم بی قفس و بند اسیر است
زندان وفا راه به در هیچ ندارد
آن لعل می آلود، کبابی نمکین تر
در آتش، ازین لخت جگر هیچ ندارد
ساقی به می ناب فکن کشتی ما را
این لجه پرشور، خطر هیچ ندارد
آن کیسه که بر مهر و وفا دوخته بودم
غیر از زر داغ تو دگر هیچ ندارد
در معرکهٔ عشق تو، پا پس نگذارم
مشتاق شهادت غم سر هیچ ندارد
تا ساحل پیمانه رسیدیم و نشستیم
این آب تنک مایه، گذر هیچ ندارد
محروم مهل چشم حزین نگران را
بی خاک رهت نور نظر هیچ ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیقی درباره عشق و دغدغههای انسانی میپردازد. شاعر به بیان ناامیدیها و بیمعنایی میپردازد و میگوید که در این جهان هیچ چیزی جز درد و رنج وجود ندارد. او به روابط انسانی و وفا اشاره میکند و میگوید که همه چیز به نوعی در دورانی از فراق و جدایی به سر میبرد. نشانههای عشق و امید در او وجود دارد، اما در عین حال احساس میکند که هیچ چیزی ارزشمند نیست. در نهایت، شاعر به دنبال نور و محبت است، اما میبیند که در این دنیا جز غم و اندوه چیزی نمیبیند.
هوش مصنوعی: مغز و ذهن خود را مشغول فنا و نابودی کرده و دلیلی برای فکر کردن به موضوعی دیگر ندارد، مانند شمعی در سپیدهدم که هیچ نوری برای سفر کردن ندارد.
هوش مصنوعی: در جهان هیچ خبری از شورش و بینظمی نیست و دل ما آرام است، زیرا چیزی جز سکوت و بیخبری نمیدانیم.
هوش مصنوعی: پرواز و بال زدن در زیر آسمان بیفایده است، زیرا این قفس تنگ هیچ روزنه و دربی ندارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از جیب خود چیزی بیرون بیاورم، این لباس روحانی که به تن دارم، جز دامن خیس چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: در جایی که بخواهد غفلت و بیتوجهی ضربه بزند، جز درد و زخم دل به همراه نخواهد داشت و هیچ چیزی نمیتواند از آدم در برابر آن دفاع کند.
هوش مصنوعی: یک ذره ی بیچیز، از در قسمت خود به ناله و شکایت نمیپردازد، چون میداند که هیچ ارزشی در ناله از نی (غمی) که شیرین نیست، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جایی که عشق و لبخند بر دلها حاکم است، غم دوری فرزند بر دل یعقوب هیچ تاثیری ندارد.
هوش مصنوعی: اگر درخت نخل در این باغ میوهایی ندارد، نمیتوان گفت که از مشکلات و سختیها برکنار است. این نشان میدهد که حتی گیاهانی که ظاهراً آرام و بیدغدغه به نظر میرسند، ممکن است در واقع با چالشها و مشکلاتی مواجه باشند.
هوش مصنوعی: دل من در حالی که آزاد و رهاست، همچنان به وفا و محبت وابسته است، اما در این راه هیچ راه فراری وجود ندارد و گویی همچون زندانی در بند است.
هوش مصنوعی: آن گوهر زیبا و خوشرنگ در آتش کبابی، از این تکه نرم جگر هیچ چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب خالص را در لیوان بریز و از این دریاچه پرموج ما را به سوی هدفمان هدایت کن؛ چرا که هیچ خطری ما را تهدید نمیکند.
هوش مصنوعی: کیسهای که من با محبت و وفاداری دوخته بودم، جز نشان عشق تو، چیز دیگری در خود ندارد.
هوش مصنوعی: در عرصهٔ عشق تو، هرگز عقبنشینی نخواهم کرد و بیتابانه آمادهٔ پذیرش درد و رنج هستم، چرا که غم برای من هیچ ترسی ندارد.
هوش مصنوعی: ما به کنار دریا رسیدیم و نشستهایم، اما این آب کمعمق و نازک هیچ خاصیتی ندارد.
هوش مصنوعی: چشم غمگین و نگران من که از دیدن تو محروم است، به هیچ چیز جز نور نظر تو نیاز ندارد و در این بیراهه، هیچ چیز برایش ارزشمند نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزادهٔ ما برگ سفر هیچ ندارد
جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد
از سنگ بود بیثمری دست حمایت
آسوده درختی که ثمر هیچ ندارد
از عالم پرشور مجو گوهر راحت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.