گنجور

 
رشحه

ای از لب تو به خون رخ لعل خضاب

وز خجلت دندانت گهر غرق در آب

چشم و دل من به یاد دندان و لبت

این در خوشاب ریزد آن لعل مذاب

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عنصری

گل بر رخ توست و چشم من غرقه به‌آب

من تافته و زلف تو پیچیده به‌تاب

زلف تو بر آتش است و من گشته کباب

بی‌خواب من و نرگس تو مایهٔ خواب

ابوسعید ابوالخیر

گه میگردم بر آتشِ هجر کباب

گه سر‌گردانِ بحرِ غم همچو حباب

القصه چو خار و خس درین دیرِ خراب

گه بر سرِ آتشم گهی بر سرِ آب

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
خواجه عبدالله انصاری

گر نه سبب تو بودی ای در خوشاب

آدم نروی لمن درین کوی خراب

هجران تو گر زمانه دیدی در خواب

گشتی دل و جان این جهان آتش و آب

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خواجه عبدالله انصاری
ازرقی هروی

آن کس که ز ناصواب بشناخت صواب

بی خدمت تو کرد طلب حشمت و آب

معلوم بود که دانۀ در خوشاب

غواص خردمند نجوید ز سراب

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
مسعود سعد سلمان

چون آتش و آب از بدی پاکم و ناب

چون آب صفا دارم و چون آتش تاب

در آتش و آبم کند ار چرخ عذاب

بیرون آیم چو زر و در زآتش و آب

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه