گنجور

حاشیه‌گذاری‌های مهدي

مهدي


مهدی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸:

حضرت مولانا این غزل را   برای پسر خود علا الدین سروده

می دانیم علا الدین بعد از ازدواج حضرت شمس با کیمیا دشمنی آشکار با شمس داشته و در نهایت

با دشمنان مولانا (  مانند اخی اورن که در کار مارگیری شهرت داشته و  با زهر مار به مداوا می پرداخته هم دست شده و در نهایت شمس تبریزی را به قتل می رسانند رجوع شود به افلاکی و

کتاب Ahi Avran  Mevlana Mucadelesi دکتر میکاییل بایرام)

با مار چرا رفتی منظور همین اخی اورن است

پس از قتل شمس دوستان حضرت مولانا علاالدین و اخی اورن را کشتند که حضرت مولانا بر جنازه

پسرش نماز نخواند

ناظر بر این ماجرا داستان اول مثنوی پادشاه و کنیزک(فتنه و آشوب و خونریزی مجوی   بیش از این از شمس تبریزی مگوی) و داستان مارگیر می باشد که هم خود و دیگران را می کشد

در جا های دیگر مثنوی و غزلیات هم به این موضوع اشاره دارد

مانند داستان آن دباغ که از اخی ها بوده و با  حضرت مولانا دشمنی می کرده و برادر صدرالدین قونوی بوده است....

سالها پس از مرگ علا الدین مولانا بر قبر او حاضر شد و خوشحال برگشت فرمود خداوندگار ما شمس این پسر را بخشید(افلاکی مناقب)

اما بعد

باید توجه داشت عرفان حضرت مولانا هم در صورت هم در معنا با عرفان ابن عربی در تضاد می باشد که گاهی به جنگ و خونریزی کشیده شده (دیباچه دفتر ششم)

عرفان حضرت مولانا سماع و عشق است

عرفان ابن عربی ضد سماع و دارای سلسله مراتب (ولایت) می باشد

فتوحات زکی(رباب زن ) به از فتوحات مکی

 

sunny dark_mode