گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امیر

امیر


امیر در ‫۲ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

بسم الله ...

چه داستن که این سودا مرا زین سان کند مجنون

(نمیدانستم که این سودا مرا تا این حد به جنون بِکِشَد)

 

دلم را دوزخی سازد ، دو چشمم را کند جیهون

(دلم را همانند جهنم بسوزاند و دو چشمم را مانند جیهون-پُر آب[اشک] سازد)

 

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

(نمیدانستم که سیلی از آب مرا ناگهان با خود بِبَرَد)

 

چو کشتی ام در اندازد میان قلزم پر خون

(همانند کشتی مرا در دریاچه -بسیار بزرگ- پُر از خون رها بی اندازد)

 

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد

(و موجی بر آن کشتی بزند و کشتی را تکه تکه کند)

 

که هر تخته فرو ریزد به گردش های گوناگون

(که هر تکه از کشتی با تلاتم بسیار زیاد آب از او جدا شود)

 

نهنگی هم بر آرد سر خورد آن آب دریا را

(نهنگی هم از آن سیلاب خون بیرون اید و تمام دریا را ببلعد)

 

چونان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون

(به طوری که آن دریای بی پایان همانند هامون خشک و بی آب شود)

 

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را

(آن هامون [دریای خشک شده و تبدیل شده به صحرا] هم نهنگ را بگیرد ...

 

کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

... و همانند قارون [اشاره به داستان قارون و گنج قارون] به قعر زمین کِشَد )

 

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا

(این تبدیل شدن ها که تمام شد نه دریایی ماند و نه خشکی)

 

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

(نفهمیدم که چه اتفاقی افتاد که هیچ در بی-هیچ غرق است)

 

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم

(دانستن ها بسیار است ، اما من نمیدانم)

 

که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

(که مقداری افیون در آن دریا خوردم)

حقیقتش این مسراء آخر رو خودمم متوجه نشدم .

ولی دوستان گفته بودن ترجمه لازم هست منم ترجمه کردم !

 

sunny dark_mode