وحید یزدی
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
مولانا خطاب به اشک روی گونهاش میگوید که به یار من که باعث شادی قلبم است، آن کسی که با بودنش گویی من در بهشت و در فصل بهار هستم و به تماشای او میپردازم. اگر شبی به یاد من افتادی، یاد خوبیهای من بیفت نه بدیها و بیادبیهای من
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:
ای کسی که ماه در آسمان هم تو را نیافت. رخ زرد تو که نشان از عشق حقیقی تو میباشد، ارزشمندتر سرخی شفق است. معمولا چهره سرخ برای مردم جذابتر است، اما رخ زرد عاشق خدا، بر همه چهرهها برتری پیدا میکند
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:
این بیت به نظر میرسد که به امام زمان عج اشاره دارد چون اهل سنت هم به وجود امام زمان عج اعتقاد دارند، پس مولانا هم اعتقاد دارد و آرزوی ظهور حضرت مهدی عجل را میکند
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:
به نظر میرسد که مصرع دوم به این موضوع اشاره دارد که وقتی انسان تماما فقط خدا را ببیند و فنای در او شود، خداوند او را از غوغای این عالم جدا میکند و به خودش متوجه میسازد و در نتیجه آرامش پیدا میکند. مصرع اول هم یکی از شیوههای امتحان خداوند را نشان میدهد که خدا هم انسان را با خوشیها و هم غمها امتحان میکند
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:
انجیر فروش (انسان) چه بهتر است که از شیرینیهای انجیر و این دنیای فانی دل بکند و شیرینی سرمستی فی الله را تجربه کند تا در آن دنیا هم سرخوش باشد
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:
افسوس که دارد عمر ما به پایان میرسد و ما در این دنیا گرفتار تعلقات شدهایم و هر لحظه احتمال گمراهی وجود دارد. ما در کشتی هستیم، شب است، هوا هم ابری هست (کنایه از مشکلات زیاد)، انشاءالله به فضل خداوند به ساحل نجات خواهیم رسید
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:
بیت اول اشاره به آیه قرآن هم داره که تمام موجودات عالم خدا را تسبیح میگویند. ماه هم خدا را تسبیح میگوید و به نورش افزوده میشود
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما (لعل از سنگهای گرانبها است که رنگ آن سرخ است. باده لعل یعنی شراب قرمز و مست کننده. باده لعل به معنای عشق الهی است. گوهر یعنی روح انسان)
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما (ساغر یعنی جام شراب. به قلب عارف هم ساغر میگویند چون جایگاه شراب الهی یا همان عشق است)
از بسکه همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما (ما در حق فنا شدیم و عشق الهی در سر ما بود)
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:
بخاطر جفای عشق، بعضی عاشقان بیوفایی نشان میدهند و این جای شرم دارد. خورشید به ماه نور میدهد و اگر نباشد ماه هم دیگر در آسمان نیست. حال اگر ماه به خودش مغرور شود این نشانه بیشرمی است چون او گویا خبر ندارد که وجودش به وجود خورشید وابسته است. با این وجود خورشید که نماد تواضع است، شرمسار خواهد شد اگه روزی نباشد و نور پراکنی نکند. در این شعر احتمالا خورشید نماد عشق و ماه نماد معشوق کم طاقت است
وحید یزدی در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
۱. قلب انسان جایگاه عشق است. عشق برای عارف سوزان است. در نتیجه قلب عاشق را به شمع تشبیه کردهاند که میسوزد
۲. منظور از لگن جسم انسان است
۳. وجود حقیقی ما این جسم خاکی نیست و نیازی به پنهان کردن خوبی ها نیست چون صفات خدایی همراه روح ماست