گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محسن مصطفوی

محسن مصطفوی


محسن مصطفوی در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۵ - حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لواطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشکافم لوطی بر سر او آمد شد می‌کرد و می‌گفت الحمدلله کی من بد نمی‌اندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا اراد الله بهذا مثلا و آنگه جواب می‌فرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنه‌ای هم‌چون میزانست بسیاران ازو سرخ‌رو شوند و بسیاران بی‌مراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا:

حال و روز امروز ما تکرار مشکلات زمانه همین بزرگانه. که با رجوع به اندیشه و آثارشان می‌توان پیش از درگیر شدن با آن به داد خودمان و دیگران برسیم.

چقدر دیده ایم که مردمی گوهر را داده اند و رفته و بعد دنبال داستان سرایی هستند. 

گوهر عشق را بذل کرده اند و دنبال این هستند که چرا و چه طور آسیب دیدند.

گوهر جوانی را داده اند و نشسته اند و دنبال توجیه آنچه نکرده اند و آنچه کرده اند.

گوهر عفت را داده اند و برایشان مسئله است که کجای ‌کار غلط است که عده ای دست تعدی دراز می‌کنند.

گوهر ادب را، گوهر مال و مقام را، گوهر رفاقت را، گوهر فراغت را...

و بعد به دنبال حفظ و توجیه چیزی هستند که خود رایگان داده اند و رفته.

 

 

sunny dark_mode