هستیا
هستیا در ۷ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
درود بر دوستان ادیب و حافظ دوست
من تخصصی در زمینه ادبیات ندارم و خواننده عام به حساب می آیم. پس اگر برداشتم از بیت چهارم، نادرست به نظر می رسد، پیشاپیش بابت نظر غیرتخصصی پوزش می خواهم.
اما شخصاً تصور می کنم در این بیت، هدف حضرت حافظ از قیاس چراغ مرده و شمع آفتاب، اشاره ای ضمنی اما بسیار مهم به ماهیت دلِ دشمن و دل دوست باشد.
دل دشمن، تهی از اصالت است. پس او آن را از ماده ای (هرچیزی غیر از خود و چه بسا چیزی نامطبوع) جهت روشناییِ ظاهری پر کرده که البته پس از مدتی، به زوال و نابودی می گراید و پرده از عدم خلوص نیت و استفاده از غیرْ جهت موجه جلوه کردن برداشته می شود. به عبارتی، خرقه ی سالوس از درون، تهی و نامطبوع و در نهایت محکوم به رسوایی است.
در مقابل، دوست، دلش دارای اصالت است. او آن را از چیزی پر نمی گرداند؛ بلکه جهت روشنایی بخشیدن، از وجودِ غنی خود مایه می گذارد و آنچنان که شمع در ادبیات مشهور است، می سوزد تا روشن گرداند. ترکیب شمع آفتاب، در عین استفاده جهت وزن و فن شعر، می تواند اشاره ای دقیق تر و تأکیدی باشد به جهان افروزیِ دل دوست.
بخصوص آنکه، در مصرع اول اشاره نموده «ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد» زیرا دل ناپاک و تهی دشمن که وی آن را با چیزهای دیگری انباشته، هرگز نخواهد توانست معنای روی گریان و سوزان دوست را دریابد. او رنج را می بیند. اما دل تهی اش، لذتِ رنج بردن جهت روشنایی بخشیدن را در نمی یابد. و هم اینکه اصلاً او که خودش را با همه چیز فربه گردانده، کجا خواهد توانست در روی نزارِ عارف عاشق که مظهر آفتاب است، زیباییِ خلوص عشق را دریابد؟
سپاس