گنجور

حاشیه‌گذاری‌های بهرام مشهور

بهرام مشهور


بهرام مشهور در ‫۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

بیت دوّم تصحیح می گردد :
هرکس سخنی از سر سودا گفته است
زان روی که هست کس نمی داند گفت

 

بهرام مشهور در ‫۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

بیت دوّم بدین صورت تصحیح می شود :
وی خاک اگر سینۀ تو بشکافند
بس گوهر پربها که در سینۀ توست

 

بهرام مشهور در ‫۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:

خواهش می کنم تصحیح فرمائید : هرچند که رنگ و روی زیباست مرا . در بیشترین نسخ منسوب به خیّام ، به این صورت نوشته شده . منطق نیز اشاره دارد به اصطلاح رنگ و رو چون نقاش ازل با رنگ و رو سروکار دارد و درحرفۀ نقاشی اش با رنگ و بو سازگاری ندارد

 

بهرام مشهور در ‫۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

تمام آنچه را که جناب آقای محمد فرهی نوشته اند درست می باشد . عنایت فرمائید صفت مناسب برای وصف چگونگی گریستن همانطور که می دانید ، صفت زار می باشد و از طرفی اکثریتی از اشعار بکمک صفاتشان معنا و تأثیر می بخشند در اینجا نیز ابر می آید و زار بر سر سبزه می گرید تا ذهن خواننده را از همان آغاز با تأثری که می باید بعداٌ بخاطربر سر سبزه های دیگری حضور نداشتن به دلیل مرگ خواننده ( وشاعر ) به او دست دهد ، آشنا نماید . مصرع دوّم نیز به صورت بی بادۀ گلرنگ نمی شاید زیست ، درست است چرا که شاعران معمولاً قاضی نیستند تا حکم بدهند که فی المثال بی بادۀ گلرنگ نمی باید زیست ! شعر سعدی را هم که بنگرید ، می گوید نشاید که نامت نهند آدمی و هرگز بخود اجازه نمی دهد به خواننده بگوید نباید که نامت نهند آدمی !

 

بهرام مشهور در ‫۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

همت والایتان در این کار ارزشمند و این ایرانی گری ناب ، ستودنی است امّا اگرچه نسخه قزوینی غنی در کلیّت امر از نسخه های دیگر کامل تر و صحیح تر می نماید لیکن اگر همانطور که در بالا ذکر کردم ، در تحقیق صحت عبارات مختلف منسوب به شاعران ، منطق کار را در نظر آوریم می توانیم از میان عبارات گوناگونی که بصورت کلمه یا یک جمله کامل در شعر مشاهده می شود آنرا که با این اصول و همچنین با توجه کامل به دستور زبانی که حتماً شاعران رعایت کرده اند مطابقت می کند انتخاب نمائیم در اینجا تا آنجائی که بیاد دارم نسخه پرویز ناتل خانلری مصرع اوّل از بیت دوّم را این چنین آورده است : چشم آسایش ندارد هیچکس از روزگار . که بنظرم با احوالات گفته شده برای این قطعه صحیح تر می آید .

 

بهرام مشهور در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

1- دربیت ششم رهروی باید .. صحیح است و آنرا نباید جدا نوشت زیرا چنانچه ره روی نوشته شود معنای ره می روی و یا حالت استفهامی آیا راه می روی از آن استنتاج می گردد در واقع در اینجا رهرو بعنوان یک شخص فاعل در نظر است و نه دو کلمۀ راه و رفتن
2- اگر قرار باشد اساسنامه ای برای تحقیق روی کلمات و مفاهیم اشعار پارسی تدوین شود ، مسلماً یکی از مواد آن اساسنامه این عبارت خواهد شد : در بررسی هر جزء از هر بیت شعری باید این را در نظر داشت که شاعر را در عین حال و توأماً یک انسان با منطق مادی و دیالکتیک و احساس و عاطفۀ والای معنوی و عارفانه می دانیم ،در اینجا در بیت آخری شاعر با نبوغ فوق العاده ای که حتی در میان دیگر شعرای بزرگ پارسی گوی کمتر دیده شده در یک زمان سه چیز را که قاعدتاً ماهیت یکسانی از لحاظ سنجش باید داشته باشند ، با یکدیگر مقایسه می کند و می خواهد بگوید درحالی که هفت دریای عالم در برابر دریای غنی شده از عشق ، شبنمی بیش نیستند ، گریۀ حافظ چه سنجد یعنی چقدر می ارزد در مقابل چنین دریای خارق العاده ای و بنابراین، شکل صحیح مصرع آخر این است : کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی ، هرچند عشق در معنای اصیل و عارفانۀ خود چیزی جز یک توفان نیست

 

بهرام مشهور در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

1- دربیت ششم رهروی باید .. صحیح است و آنرا نباید جدا نوشت زیرا چنانچه ره روی نوشته شود معنای ره می روی و یا حالت استفهامی آیا راه می روی از آن استنتاج می گردد در واقع در اینجا رهرو بعنوان یک شخص فاعل در نظر است و نه دو کلمۀ راه و رفتن
2- اگر قرار باشد اساسنامه ای برای تحقیق روی کلمات و مفاهیم اشعار پارسی تدوین شود ، مسلماً یکی از مواد آن اساسنامه این عبارت خواهد شد : در بررسی هر جزء از هر بیت شعری باید این را در نظر داشت که شاعر را در عین حال و توأماً یک انسان با منطق مادی و دیالکتیک و احساس و عاطفۀ والای معنوی و عارفانه می دانیم ،در اینجا در بیت آخری شاعر با نبوغ فوق العاده ای که حتی در میان دیگر شعرای بزرگ پارسی گوی کمتر دیده شده در یک زمان سه چیز را که قاعدتاً ماهیت یکسانی از لحاظ سنجش باید داشته باشند ، با یکدیگر مقایسه می کند و می خواهد بگوید درحالی که هفت دریای عالم در برابر دریای غنی شده از عشق ، شبنمی بیش نیستند ، گریۀ حافظ چه سنجد یعنی چقدر می ارزد در مقابل چنین دریای خارق العاده ای و بنابراین، شکل صحیح مصرع آخر این است : کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی ، هرچند عشق در معنای اصیل و عارفانۀ خود چیزی جز یک توفان نیست .

 

۱
۸
۹
۱۰
sunny dark_mode