هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنجی که در وفا و محبت کشیده سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که برای عشق و وفایش جان داده، اما در نهایت با ناجوانمردی و بیوفایی مواجه شده و از آنچه به دست آورده، حسرت دارد. اکنون او نگران این است که دیگران او را به سادگی و بیارزش میشناسند و کارهایی که کرده را بیقیمت میدانند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنجی که در وفا و محبت کشیده سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که برای عشق و وفایش جان داده، اما در نهایت با ناجوانمردی و بیوفایی مواجه شده و از آنچه به دست آورده، حسرت دارد. اکنون او نگران این است که دیگران او را به سادگی و بیارزش میشناسند و کارهایی که کرده را بیقیمت میدانند.
هوش مصنوعی: هر کیسهای که به خاطر وفا و محبت به او گشودهام، با درد و سختی پاره شده و آتش جفا آن را به کلی سوزانده است.
هوش مصنوعی: در دل غمگینم که اکنون میگویند او از همه چیز بینصیبتر است و هیچ چیز به او نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنروز که آتش محبت افروخت
عاشق روش سوز ز معشوق آموخت
از جانب دوست سرزد این سوز و گداز
تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
تا در دل من آتش عشقِ تو فروخت
از نیک و بد جهان مرا چشم بدوخت
سر جملهٔ کار خود بگویم با تو
درد تو مرا بکشت و عشق تو بسوخت
آن دل که بر اتش غمت صد ره سوخت
از پهلوی من همه غم و درد اندوخت
خون گشت و همی رود ز چشمم همه روز
این شب روی اندر سر زلفت آموخت
گر مه ز درت کلاف زرین اندوخت
ور چرخ قبای کحلی از جود تو دوخت
ور آتش تیغت دو جهان درهم سوخت
آئین بزرگیت بباید آموخت
عشق تو که در دل آتش تیز افروخت
دانم که به شمع سوختن او آموخت
بر روی تو شمع همچو من عاشق شد
ناگه نفسی سرد زد و دستت سوخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.