ما را به همه عمر سلامی نکند دوست
تمکین درودی و پیامی نکند دوست
آید بر ما گه گه از روی ترحم
بنشیند و بسیار مقامی نکند دوست
صد عشوه و صد نادره و بذله بگویم
در پیش من آغاز کلامی نکند دوست
من بسته میان خدمت او را و مرا هیچ
یک روز گرامی چو غلامی نکند دوست
کرده ست مرا بنده و بس در عجبم من
کین بنده مسکین را نامی نکند دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره خشم و ناامیدی شاعر از دوستش است که هیچگونه توجهی به او ندارد و حتی یک سلام ساده نیز به او نمیکند. شاعر از اینکه دوستش هیچ پیامی به او نمیرساند و به او اهمیت نمیدهد، ناراحت است. او توصیف میکند که با وجود تمام تلاشهایش برای جلب توجه دوست، هیچ پاسخ یا بیانی از او نمیبیند. شاعر خود را بهعنوان بندهای میبیند که هیچ ارزشی برای دوستش ندارد و این موضوع او را در شگفتی و اندوه فرو برده است.
هوش مصنوعی: دوست هیچگاه در طول زندگیاش به ما سلام و درودی نمیکند و هیچ پیامی هم به ما نمیفرستد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات دوستی به خاطر همدردی به ما سر میزند و فقط به مدت کوتاهی پیش ما میماند و در واقع ارتباط عمیقی برقرار نمیکند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من میتوانم از زیبایهای عشق و دلربایی بگویم، اما یار از آغاز صحبت هیچ کلمهای نمیگوید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به رابطه خود با معشوق اشاره میکند. او احساس میکند که نه خود را و نه معشوق را در هیچ روزی ارزشمند نمیداند، مانند غلامی که هیچگاه مورد محبت قرار نمیگیرد. این نشاندهندهی ناامیدی و غم در این رابطه است.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به او اسیر شدم و حیرتزدهام که چرا این معشوق، این بنده بیچاره را به نامی نمیشناسد و به او توجهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.