گنجور

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

یارم چو گه خشم کم آزرم شود

سردیم بگوید آنگهی گرم شود

با من دل او بی سببی سخت گرفت

یارب سببی کن که دلش نرم شود

مولانا

از آتش عشق سردها گرم شود

وز تابش عشق سنگها نرم شود

ای دوست گناه عاشقان سخت مگیر

کز بادهٔ عشق مرد بی‌شرم شود

مجد همگر

در چشم سپهر سرمه شرم شود

با آهو و گور و دد به آزرم شود

دوزخ به مثل سرد و چنان گرم شود

ممکن نه که سنگین دل تو نرم شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه