گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

معاشران قدح نوش اگر صواب کنند

برای من که یک امشب وداع خواب کنند

شبی خوش است و بتی ماهروی و وقتی جمع

بساط مجلس عشرت بماهتات کنند

رسیده شاهدکی مست و خوان و کیسه تهی است

مگر بما حضرش مرغ دل کباب کنند

چه حکمت است بمیخانه اندرون که مغان

بجام باده هم آباد و هم خراب کنند

علاج محنت اندیشه را که نزد خرد

بود محال، بیک جرعه شراب کنند

شکر ز ذوق روان آب در دهان آرد

ز روی ناز چو شیرین لبان عتاب کنند

شبی که بی رخ و زلف تو صبح و شام کنیم

نه لایق است که از عمر ما حساب کنند

اگر چه غرق گناهم ز فضل حق دور است

بحشر اگر بفراق توام عذاب کنند

نشسته ایم بشئی اللهی بر این درگاه

اگر جواب فرستند و گر ثواب کنند