خَضِر سرچشمه ورناک جوید
که دست از چشمه حیوان بشوید
محیط از شرم ریگ آب ورناک
عرق از جبهه گوهر کند پاک
فرات از رشک نهرش کربلا شد
ز غیرت دجله را، نم توتیا شد
چه شد گر خضر را هم جرعهای داد
رسد این چشمه دریا را به فریاد
ز فیضش ملک کشمیرست معمور
ازین سرچشمه بادا چشم بد دور
اگر ذوق بهار و سبزه داری
به جز کشمیر در خاطر نیاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خضر اشاره میکند که به دنبال چشمهای در ورناک است تا از چشمه حیات بنوشد. او با توصیف زیباییهای طبیعی، از شرم و عظمت طبیعت سخن میگوید و به رودخانههای بزرگ مانند فرات و دجله اشاره میکند که به خاطر ویژگیهای خاص خود شهرت یافتهاند. شاعر همچنین به زیباییهای کشمیر و اثرات مثبت این چشمه بر روی سرزمینها و مردم اشاره میکند و در نهایت تأکید میکند که اگر کسی به زیبایی بهار و طبیعت علاقهمند باشد، باید کشمیر را در خاطر داشته باشد.
هوش مصنوعی: خضر به دنبال چشمهای است که از آن آب زلال و تازه بگیرد و دستش را از چشمه حیات بزرگ بشوید.
هوش مصنوعی: محیط به خاطر شرمی که از آب و سنگ ریزه دارد، عرقی خالص از جبهههای ارزشمند میریزد.
هوش مصنوعی: فرات به خاطر غیرت خود و حسادت به نهر کربلا به رنگ و حالتی خاص در آمد، و دجله نیز به واسطه این حسادت و هیجان به حالتی شبیه به نمک تبدیل شد.
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر خضر هم یک جرعه از این چشمه بنوشد؟ این چشمه میتواند صدای دریا را به گوشش برساند و او را کمک کند.
هوش مصنوعی: از برکت او، سرزمین کشمیر آباد است و باعث این اتفاق، این منبع است. بنابراین، چشم بد از آن دور باشد.
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی بهار و سبزه لذت میبری، جز از کشمیر به هیچجا فکر نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.