چو آمد سوی باغ بیگمآباد
صبا در رعشه جاوید افتاد
ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن
نگیرد یاسمن را خار، دامن
گل آن باغ را از بس حیا بود
نگاه نرگسش بر پشت پا بود
برون ناید ز کاخ از شرمساری
نسازد غنچه را تا گل عماری
نچیند باغبان اینجا گل از بار
که یاد چیدن گل، بردش از کار
نباشد جز گل شببو درین باغ
نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ
چه رنگ است ارغوان این چمن را
که رنگین میکند حرفش سخن را
صبا را سنبلش کی میدهد باج
پریشانی ز دلها کرده تاراج
به دامن سایه خود چیده از خاک
حلال لاله بادا دامن پاک
عذار سبزه این باغ خرم
عرقناک است روز و شب ز شبنم
ز بس درس ادب گوید ادیبش
بود در پرده صوت عندلیبش
چه حرف غنچه میکردم زبانزد
زبانم دامن دل بر میان زد
به گرد این چمن، بی منت خار
تماشایی ز مژگان کرده دیوار
درین بستانسرا از سرو و شمشاد
ز هر جانب عیان صد محشرآباد
ز بس گیسوی سروش بود پرتاب
به گردن قمریان را طوق شد آب
ز سروش سایه کی میریخت بر خاک؟
قیامت قامتش میبیخت بر خاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف باغ بیگم آباد میپردازد و زیباییها و آرامش آن را به تصویر میکشد. نسیم صبحگاهی در این باغ، احساساتی Mix از شگفتی و سرخوشی ایجاد میکند. گلها در این باغ به قدری حیا دارند که جرئت نمیکنند تا به راحتی بیفتند و عطرهایشان در فضا پخش شود. حضور گلها و رنگهای مختلف، مانند یاسمن و سنبل، منظرهای بسیار زیبا و دلانگیز را در باغ ایجاد کرده است. درختان و گیاهان به صورت هماهنگ با هم زندگی میکنند و صدای پرندگان را به گوش میرسانند. شاعری در این فضا به عمق زیبایی و لطافت بخشهای مختلف باغ پرداخته و از تماشای آن به وجد آمده است. این باغ به مثابه یک بهشت آرامشبخش و روحنواز توصیف شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم به باغ بیگمآباد رسید، به شدت لرزید و در حالت خوشحالی و شگفتی قرار گرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس و وحشتی که در این باغ زیبا وجود دارد، گل یاسمن نمیتواند خارها را به خود جزب کند و از آن آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: گل آن باغ به دلیل حیا و شرم خود، نگاه نرگسش را به زمین و پشت پاهایش دوخته بود.
هوش مصنوعی: غنچه نمیتواند از کاخ بیرون بیاید چون از شرم نمیخواهد خود را نشان دهد تا زمانی که به گل تبدیل شود.
هوش مصنوعی: باغبان در اینجا گلی نمیچیند، زیرا یاد چیدن گل ممکن است او را از وظیفهاش بازدارد و دلش را به سوی تفکر در مورد گلها پرت کند.
هوش مصنوعی: در این باغ، فقط گل شببو وجود ندارد، بلکه نسیم صبح هم میوزد و دلخوشی و شوقی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: این چمن چه رنگ زیبایی دارد که با حرفش، سخن را نیز رنگین و دلنواز میکند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به کی اجازه میدهد تا احساسات آشفته و دلهای درهمریخته را به سرقت ببرد و از آنها بهرهبرداری کند؟
هوش مصنوعی: در دامن سایهام از گلهای حلال و زیبا پر کردهام، باشد که دامنم همیشه پاک و پاکیزه بماند.
هوش مصنوعی: صورت زیبای سبزههای این باغ شاداب، همیشه با قطرات شبنم مرطوب و درخشان است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ادیب به خوبی از آداب سخن میگوید، صدای مرغ خوشخوانش هم در خفا و بر پرده مخفی شده است.
هوش مصنوعی: من چه صحبتهایی از دل و احساسات خود میکردم که زبانم به میان میآورد، اما دلم چنان آشفتگی داشت که نمیتوانستم آنها را به خوبی بیان کنم.
هوش مصنوعی: این بیرون چمن، دیواری از اشکهای مژگان به دور خود کشیده است، بدون هیچ توقعی و با زیبایی قابل توجهی مانند خارها.
هوش مصنوعی: در این باغ که پر از درختان سرو و شمشاد است، از هر طرف خوشبختی و شادابی به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت صدای سروش، موهایش مانند طوقی بر گردن قمریان (نوعی پرنده) قرار گرفت و آنها را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: سایهای از فرشتگان بر زمین نمیافتاد، مگر اینکه در روز قیامت، قامت آنها بر خاک حاضر میشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.