هرگز به بزم وصل، شبی جا نکردهام
کز رشک غیر، هجر تمنا نکردهام
از ناله بستهام لب بلبل به نالهای
گر غنچه را ز دل گرهی وا نکردهام
تمکین نگر، که سلسلهجنبان وصل را
با این هجوم شوق، تقاضا نکردهام
تن در دهم به عجز، مبادا ز خصم خویش
شرمندگی کشم که مدارا نکردهام
شب نگذراندهام که ز سیلاب چشم خویش
چون موج، جلوه بر سر دریا نکردهام
بیماریام کشیده به مرگ و ز رشک عشق
اظهار درد خود به مسیحا نکردهام
یک پیک حاجتم چو به منزل نمیرسد
خوش خاطرم ز هرچه تمنا نکردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.