مردم من و محبّت تو در دلم هنوز
تن خاک گشت و بوی وفا در گلم هنوز
طوفان گریه خانۀ عمرم خراب کرد
همسایه در شکنجه دود دلم هنوز
غرق محیط اشکم و از شوق وصل یار
فارغ چنان نشسته که در ساحلم هنوز
خوش رفته کاروان و به منزل فکنده رخت
چشم امید در پی این مَحملم هنوز
در سینه صد جراحت و در دل هزار چاک
بیچاره از هلاکت خود غافلم هنوز
آهم شرر به خرمن پروین و مَه فکند
آگاه نیست یار ز سوز دلم هنوز
ملک وجود جمله به یغمای عشق رفت
مردم گمان کنند که من عاقلم هنوز
بر پای مرغ روح به صد حیله رشته ای
از عمر بسته منتظر قاتلم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر پرداخته است. شاعر از محبت و عشق سخن میگوید که در دلش همچنان زنده است، حتی اگر زمان گذشته و مشکلات بر زندگیاش غالب شده باشد. او از گذشته و یادگارهای آن به شوق یاد میکند و حسرتی را در دل دارد که با وجود تمام زخمها و غمها، همچنان منتظر وصال محبوب است. شاعر احساس میکند که غمها و مشکلات نتوانستهاند عشقش را از بین ببرند و او همچنان به امید وصال محبوب خود در حال انتظار است. این اشعار نشاندهندهی جدالهای درونی و عواطف پیچیده انسانی است.
هوش مصنوعی: مردم و عشقت هنوز در دلم زندهاند، حتی اگر تنم به خاک رفته باشد و بوی وفا هنوز در وجودم حس میشود.
هوش مصنوعی: طوفان اشک و اندوه، زندگیام را ویران کرد و در عین حال همسایهام همچنان با درد و رنجی که به دل دارم، مواجه است.
هوش مصنوعی: در دریاچه اشکهای من غرق شدهام و از شوق دیدار یار بیخبرم، گویی هنوز در ساحل نشستهام.
هوش مصنوعی: کاروان خوشحال و سرزنده به سفرش ادامه میدهد و بار خود را در منزل رها کرده است. من هنوز با امید به دنبال این محمل هستم.
هوش مصنوعی: در وجودم زخمهای زیادی دارم و در قلبم هم دردهای فراوانی حس میکنم، اما همچنان از زوال و نابودی خود غافل هستم.
هوش مصنوعی: من به شدت دلتنگ و آشفتهام و احساساتم مانند شعلهای سوزان در دل من است. اما معشوق هنوز از این وضعیت من خبر ندارد و بیخبر از درد من به سر میبرد.
هوش مصنوعی: تمام موجودات جهان تحت تاثیر عشق قرار گرفتهاند، اما مردم هنوز فکر میکنند که من فردی عاقل هستم.
هوش مصنوعی: پای مرغ روح من با حیلهها و ترفندهای مختلف به عمرم بسته شده و هنوز منتظر مرگم هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتی و من ملازم این منزلم هنوز
ز آب مژه به کوی تو پا در گلم هنوز
راندی چو برق محمل خود گرم و من چو ابر
در گریه و فغان ز پی محملم هنوز
بگسست چون زمام شتر رشته حیات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.