گنجور

 
غزالی

بدان که چون نظر کنی اندر تفاصیل دنیا، بدانی که دنیا عبارت است از سه چیز، یکی اعیان چیزها که بر وی روی زمین آفریده اند چون نبات و معدن و حیوان که اصل زمین برای مسکن و برای منفعت زراعت می باید و معادن چون مس و برنج و آهن برای آلات را و حیوانات برای مرکب و برای خوردن را و آدمی دل و تن را بدین مشغول کرده است اما دل به دوستی و طلب وی مشغول می دارد و اما تن را به اصلاح آن و ساختن کار آن مشغول می دارد.

و از مشغول داشتن دل به دوستی آن، در دل صفتها پدید می آید که آن همه سبب هلاک بود چون حرص و بخل و حسد و عداوت و غیر آن و از مشغول داشتن تن بدان، مشغولی دل پدید می آید تا خود را فراموش کند و همه را به کار دنیا مشغول دارد.

و چنان که اصل دنیا سه چیز است: طعام و لباس و مسکن، اصل صناعت که ضرورت آدمی است نیز سه چیز است: برزگری و جولاهی و بنایی، لیکن این هر یکی را فروع اند که بعضی ساز آن همی کنند، چون حلاج و ریسنده ریسمان که ساز جولاه می کنند و بعضی آن را تمام می کنند چون درزی که کار جولاه تمام کند و این همه را به آلات حاجت افتاد از چوب و آهن و پوست و غیر آن، پس آهنگر و درودگر و خراز پیدا آمد، و چون اینهمه پیدا آمد، ایشان را به معاونت یکدیگر حاجت بود که هر کسی همه کارهای خود نمی توانست کرد، پس فراهم آمدند تا درزی کار جولاه و آهنگر می کند و آهنگر کار هر دو می کند و همچنین هر یکی کاری همی کنند، پس میان ایشان معاملتی پدید آمد که از آن خصومتها خاست که هر یکی به حق خویش رضا نمی داد و قصد یکدیگر می کردند، پس به سه نوع دیگر حاجت افتاد از صناعت سیاست و سلطنت، دیگر صناعت قضا و حکومت، دیگر فقه که بدان قانون وساطت میان خلق بدانند و این هر یکی پیشه ای است، اگر چه بیشتر آن به دست تعلق ندارد.

پس بدین وجه مشغله های دنیا بسیار شد و در هم پیوست و خلق در میان آن خویشتن را گم کردند و ندانستند که اصل و اول این همه سه چیز بیش نبود طعام و لباس و مسکن این همه برای این سه و برای تن می باید و تن برای دل می باید تا مرکب وی باشد و دل برای حق، عزوجل، می باید پس خود را و حق را فراموش کردند، مانند حاجی که خود را و کعبه را و سفر را فراموش کند و همه روزگار خویش با تعهد اشتر آورد.

پس دنیا و حقیقت دنیا این است که گفته آمد هر که در وی بر سر پای و مستوفر نباشد و چشم بر آخرت ندارد و مشغله دنیا بیش از قدر حاجت درپذیرد، وی دنیا را نشناخته باشد و سبب این جهل است که رسول (ص) گفته است دنیا جادوتر است از هاروت و ماروت، از وی حذر کنید و چون دنیا بدین جادوئی است، فریضه باشد مکر و فریفتن وی را به دانستن تمثال کار وی خلق را روشن کردن، پس اکنون وقت آن است که مثالهای وی بشنوی.