گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غزالی

بدان که همه اهل اسلام را اتفاق است بر آن که دوست داشتن خدای عزوجل فریضه است. و خدای تعالی می گوید، «یحبهم و یحبونه». و رسول (ص) می گوید، «ایمان کس درست نیست تا آنگاه که خدای را و رسول وی را از هرچه هست دوست تر ندارد». پرسیدند که ایمان چیست؟ گفت، «آن که خدا و رسول را از هرچه هست جز آن است دوست تر داری» و گفت، «بنده مومن نیست تا آنگاه که خدای را و رسول را از اهل و مال و جمله خلق دوست تر ندارد» و خدای تعالی تهدید کرد و گفت، «اگر پدر و فرزند و هرچه هست از مسکن و مال و تجارت از خدای تعالی و رسول دوست تر می دارید ساخته باشید تا فرمان من در رسد، قل ان کان آباءکم و ابناوکم و اخوانکم... الآیه».

و یکی رسول (ص) را گفت، «تو را دوست دارم»، گفت، «درویشی را ساخته باش»، گفت، «خدا را دوست دارم»، گفت، «بلا را ساخته باش». و در خبر است که ملک الموت (ع) جان خلیل می ستد. خلیل (ع) گفت، «هرگز دیدی که حلیل جان خلیل ستاند؟» وحی آمد که هرگز دید که خلیل دیدار خلیل را کاره بود؟ گفت، «اکنون جان برگیر. رضا دادم».

و در دعا رسول (ص) گفت که اللهم ارزقنی حبک وحب من احبک و حب من یقربنی الی حبک، واجعل حبک احب الی من الماء البارد، بارخدایا مرا روزی کن دوستی خویش و دوستی دوستان خویش و دوستی آن که مرا به دوستی تو نزدیک گرداند و دوستی خود را بر من دوست تر گردان از آب سرد بر تشنه». و اعرابیی بیامد و گفت، «یا رسول الله! قیامت کی خواهد بود؟» گفت، «آن روز را چه بنهاده ای؟» گفت، «نماز و روزه بسیار ندارم، اما خدای و رسول را دوست دارم»، گفت، «فردا هر کسی با آن بود که وی را دوست دارد». و صدیق رضی الله عنه گفت، «هرکه خواهد که خالص محبت حق تعالی بچشد از دنیا فارغ شود و از خلق مهجور». حسن بصری گفت، «هرکه خدای تعالی را بشناخت وی را دوست دارد و هرکه دنیا را بشناخت وی را دشمن دارد. و مومن تا غافل نشود شاد نشود. چون اندیشه کند اندوهگین گردد».

و عیسی (ع) به قومی بگذشت زار و ضعیف. گفت، «شما را چه رسید؟» گفتند، «از بیم حق تعالی بگداختیم»، گفت، «حق است بر خدای تعالی که شما را ایمن کند از عذاب». به قومی دیگر بگذشت از ایشان زارتر و نزارتر و ضعیف تر. گفت، «شما را چه رسیده است؟» گفتند، «آرزوی بهشت ما را بگداخت». گفت، «حق است بر خدای تعالی که شما را به آرزوی خویش در رساند». به قومی دیگر بگذشت از این هردو ضعیف تر و نزارتر و روی ایشان چون نور می تافت. گفت، «شما را چه رسیده است؟» گفتند، «دوستی حق تعالی ما را بگداخت». با ایشان بنشست و گفت، «شما مقربانید، مرا مجالست شما فرموده اند».

سری سقطی گفت، «فردا هر کسی را به انبیا بازخوانند و گویند: یا امت موسی! یا امت عیسی! یا امت محمد! مگر دوستان خدای را که گویند، یا اولیاء الله! بیایید نزدیک خدای تعالی. دلهای ایشان از شادی منخلع شود و در بعضی از کتب انبیاست که بنده من تو را دوست دارم. به حق من که تو مرا دوست داری.