گنجور

 
غزالی

بدان که رسول (ص) گفت، «سوال از فواحش است و فواحش به جز به ضرورت حلال نشود». و سبب آن که از فواحش است آن است که در آن سه کار بد است: یکی آن که اظهار درویشی شکایت است از حق تعالی و اگر غلام کسی از دیگری چیزی بستاند یا خواهد در خواجه طعن کرده است و کفارت این آن است که جز به ضرورت نگوید و بر سبیل شکایت نگوید. دیگر آن که خود را خوار کرده باشدو نیست مومن را که خویشتن را جز پیش حق تعالی خوار کند و خلاص از این بدان یابد که تا تواند سوال بر دوستی و خویشاوندی و فراخ دلی و کسی کند که به چشم حقارت به وی ننگرد و پیش وی ذلیل نشود. و چون نتواند جز به ضرورت نگوید.

سوم آن که در وی رنجانیدن آن کس باشد که بود که آنچه دهد از شرم رهد و به ریا دهد که از ملامت ترسد. پس اگر دهد رنجور شود و از دل ندهد و اگر ندهد در رنج شرم و ملامت افتد و خلاص از این بدان بود که صریح نگوید. معارضه کند، چنان که اگر آن کس خواهد خویشتن غافل تواند ساخت و چون صریح گوید تعیین نکند. بر جمله گوید، مگر که یک کس حاضر باشد که توانگر بود که همه چشم به وی دارند و اگر ندهد ملامت کنند که این نیز چون تعیین بود.

اما اگر برای کسی دیگر خواهد که مستحق زکوه بود و داند که بر آن کس زکوه واجب است روا بود، اگرچه رنج رسدش و چون خود مستحق زکات بود همچنین. اما آنچه از بیم ملامت یا از شرم دهد حرام بود ستدن آن که آن هم چون مصادره بود. و در فتوی در ظاهر زبان نگرند، اما این در این جهان به کار آید و در آن جهان در فتوای دل اعتماد کنند. چون گواهی می دهد که به کراهیت می دهد حرام بود.

پس از این جمله معلوم شد که سوال حرام است، الا به ضرورت یا به حاجتی مهم، اما برای زیادتی تجمل یا برای خوش خوردن یا جامه نیکو به دست آوردن، این نشاید و کسی را شاید که عاجز بود و هیچ چیز ندارد و هیچ کسب نتواند کرد یا اگر کسب تواند کرد به طلب علم مشغول است و به کسب از آن بازماند. اما اگر به عبادت مشغول باشد نشاید سوال کردن، بلکه کسب واجب آید. و اگر به قوت حاجت آید ولکن در خانه کتابی دارد و بدان محتاج نیست، یا سجاده ای زیادتی دارد یا مرقعی افزون یا فوطه پاره ای دارد یا مثل این و بدان محتاج نیست، این سوال حرام بود و باید که بیشتر این خرج کند.

اما اگر این سوال برای آن کند تا کودکان را و خویشتن را تجمل سازد این حرام بود. و رسول (ص) گفت، «هرکه چیزی دارد و خواهد، روز قیامت همی آید و روی او همه استخوان بود و گوشت از او شده» و گفت، «هرکه خواهد و دارد، آن آتش دوزخ است که می ستاند. خواهد بسیار ستاند و خواهد اندک». از رسول (ص) پرسیدند که چند باید تا سوال نشاید؟ در یک خبر است که شام و چاشت، و در یک خبر پنجاه درم، اما این که پنجاه درم گفته است معنی این پنجاه درم نقره باشد کسی را که تنها بود که این کفایت یک ساله بود. چون این قدر ندارد و موسم صدقات یک وقت بود و اگر نخواهد جمله سال ضایع ماند، این مقدار سوال روا بود.

اما چاشت و شام در حق کسی گفته باشد که هر روز سوال می تواند کرد که روز در حق وی چون سال بود در حق آن دیگر. و این در حق مدت است، ام جنس حاجت. اصل وی سه است: نان است و جامه و مسکن. رسول (ص) گفت، «ابن آدم را در دنیا هیچ حق نیست مگر در سه چیز: طعامی که پشت وی راست دارد و جامه ای که عورت وی را بپوشد و مسکنی که آنجا مقام سازد»، اما آنچه در خانه بود لابد از متاع خانه هم در این معنی بود، اما اگر نمد و حصیر دارد و برای زیلو سوال کند نشاید و اگر سفالینه دارد و برای آفتابه سوال کند نشاید و مهمات متفاوت است و در تقدیر نیاید، ولکن باید که بی حاجتی مهم چیزی که فاحش است نکند.