گنجور

 
غزالی

بدان که اول توبه نور معرفت است و ایمان که پدیدار آید و از آن نور بینند که گناهها زهر قاتل است چون نگاه کند که وی از این زهر بسیار خورده است و به هلاک نزدیک است به ضرورت پشیمان شود و هراس اندر درون وی پدیدار آید، چون کسی بداند که زهر بسیار خورده است به ضرورت پشیمان شود و بترسد و به سبب آن انگشت به گلو فرو برد تا قی کند و به سبب آن هراس تدبیر آن و داروی آن کند.

همچنین چون بیند که آن شهوت که رانده است همچون انگبین بوده است که اندر وی زهر باشد که اندر حال شیرین بود و در آخر بگریاند، پشیمانی اندر وی پدیدار آید اندر گذشته و آتش خوف اندر میان جای وی افتد، خویشتن را هلاک بیند و ازین آتش خوف و پشیمانی شره شهوت و گناه اندر وی سوخته شود و آن شهوت به حسرت بدل شود و عزم کند که گذشته را تدارک کند و اندر مستقبل نیز با سر آن نشود، لباس جفا بیرون کند و بساط وفا بگستراند و همه حرکات و سکنات خویش بدل کند. پیش از این همه به طرب و شادی و غفلت بود، اکنون همه گریستن و اندوه و حسرت باشد و پیش از این محبت با اهل غفلت داشت، اکنون با اهل معرفت بود. پس نفس توبه پشیمانی است و اصل وی نور معرفت ایمان است و فرع وی به دل کردن احوال است و نقل کردن جمله احوالها و اندامها از معصیت و مخالفت به موافقت و اطاعت.