گنجور

 
غزالی

آن است که بدانی که به چه سبب اصرار همی کنند بر معصیت و توبه چرا همی نکنند و آن اسباب پنج است و هریکی را علاجی دیگر است:

سبب اول آن است که به آخرت ایمان ندارد یا اندر آ« به شک بود و علاج این اندر کتاب غرور اندر آخر مهلکات بگفتیم.

سبب دوم آن بود که شهوت چنان غالب شده بود که طاقت ندارد که به ترک آن بگوید و لذت چنان بر وی مستولی شده باشد که وی را غافل می دارد از خطر کار آخرت. و حجاب بیشتر خلق از شهوات است. و برای این گفت رسول (ص)، «چون حق تعالی دوزخ را بیافرید، جبرئیل (ع) را گفت، «بنگر». چون بنگریست گفت، «به عزت تو که هیچ کس صفت وی نشیند که اندر آنجا شود». پس شهوات را حق تعالی گرد بر گرد بیافرید و گفت، «بنگر» گفت، «بنگریستم. همی ترسم که هیچ کس نماند که اندر دوزخ افتد». و بهشت را بیافرید و گفت، «بنگر». گفت، «بنگریستم. هیچ کس نبود که صفت این بشنود که نه به وی شتابد». پس مکاره را کارهای تلخ را که در راه بهشت است گرد بهشت بیافرید و گفت، «بنگر»، چون نگریست گفت، «به عزت تو که همی ترسم که هیچ کس اندر بهشت نرود از بس رنج که بر راه وی است».

سبب سیم آن که آخرت وعده است و دنیا نقد، و طبع آدمی به نقد مایل است و هرچه نسیه است که از چشم وی دور است از دل وی نیز دور است.

سبب چهارم آن که هر که مومن است بر عزم توبه است همه روز، ولیکن تاخیر می کند تا فردا و هر شهوت که پیش آید گوید این بکنم و نیز نکم.

سبب پنجم آن که گناه واجب نیست که به دوزخ برد، بلکه عفو ممکن است و آدمی اندر نصیب خود نیکوگمان باشد، چون شهوت بر وی غالب شد همی گوید که حق تعالی عفو کند و امید همی دارد ب رحمت.

اما علاج سبب اول که به آخرت ایمان ندارد گفته ایم، اما علاج آن که آخرت نسیه پندارد و ترک نقد همی نگوید و آخرت که از چشم دور است از دل دور همی دارد آن است که بداند که هرچه لابد بخواهد آمد آمده گیر، و چندان است که چشم فراز کرد و بمرد نقد شد و باشد که هم امروز بود و هم این ساعت بود که آن نسیه نقد گردد و این نقد گذشته شود و چون خوابی گردد. اما اگر به ترک لذات همی بنتواند گفت باید که بداند که چون یک ساعت طاقت صبر کردن از شهوات نمی دارد، اندر دوزخ طاقت آتش چون یک ساعت طاقت صبر کردن از شهوات نمی دارد، اندر دوزخ طاقت آتش چون دارد، و طاقت صبر از لذات بهشت چون خواهد داشت؟

و اگر بیمار شود و هیچ به نزدیک وی خشوتر از آب سرد نبود، اگر طبیبی جهود وی را گوید که این آب سرد تو را زیان دارد، چگونه شهوت خویش را خلاف کند بر امید شفا. پس امید پادشاهی ابد به قول حق تعالی و رسول (ص) اولیتر که سبب ترک شهوات بود. اما آن که اندر توبه تسویف همی کند. وی را گویند، «تاخیر همی کنی تا فردا و آمدن فردا به دست تو نیست. باشد که نیاید و تو هلاک شوی». و بدین سبب است که اندر خبر است که بیشتر فریاد اهل دوزخ او تسویف است. و با وی گویند، «امروز چرا توبه تاخیر همی کنی؟ اگر از آن که ترک شهوت به گفتن امروز دشوار است، فردا همین خواهد بود که خدای تعالی هیچ روز نیافریده است که به ترک شهوات بگفتن اندر وی آسان تر بود و مثل تو چون کسی بود که وی را گویند که درختی از بیخ بکن، گوید که این درخت قوی است و من ضعیفم. صبر کن تا دیگر سال. گویند ای ابله دیگر سال قوی تر شده باشد و تو ضعیفتر!

درخت شهوات هر روز قوی تر شده باشد که به وی کار همی کند و تو هر روز از مخالفت عاجز تر باشی، هرچند که زودترگیری آسان تر. و اما آن که اعتماد بر آن همی کند که من مومنم و حق تعالی از مومنان عفو کند، گوییم باشد که عفو نکند و باشد که چون طاعت نکنی درخت ایمان ضعیف شود و به وقت مرگ اندر عواصف سکرات مرگ کنده آید که ایمان درختی است که آب از طاعت خورد، چون آب از وی بازگرفته باشد اندر خطر بود، بلکه ایمان بی طاعت و با معاصی بسیار چون حال بیماری بود با علت بسیار که هر ساعت بیم بود که هلاک شود. اگر ایمان به سلامت ببرد ممکن است که عفو کند و ممکن است که عقوبت کند، پس بدین امید نشستن حماقت بود و مثل وی چون کسی بود که هرچه دارد ضایع کند و عیال را گرسنه بگذارد. گوید، «باشد که ایشان اندر ویرانه ای شوند و گنجی بیابند». و یا چون شهر را غارت همی کنند کالا پنهان نکند و در سرای بازگذارد و گوید، «این ظالم باشد که به خانه من که رسید بمیرد و یا غافل ماند و یا کور گردد و در خانه من نبیند». این همه ممکن است و امکان عفو نیز هست، ولیکن بدین اعتماد کردن و دست بداشتن از توبه حماقت بود.