ز ابرو باد آزاری بشد آراسته بستان
کنون داد از می و جانان ببستان اندرون بستان
پدید آمد نهفته گل بخور می برشکفته گل
بمرجان در گرفته گل همه باغ و همه بستان
چو گشتی ابر تندر بر پر از لؤلؤ بچرخ اندر
هوا پر ناله تندر چمن پر غلغل مستان
فراز سوسن و سنبل فکنده سایه شاخ گل
فراز شاخ گل بلبل زنان چون مطربان دستان
بنفشه زیر گل رسته از آب نیل رخ شسته
چو مهجوران دلخسته خمیده پشت چون چوگان
بکوه آهو گرازنده سر از کشی فرازنده
گهی بر لاله تازنده گهی بر نسترن غلطان
سمن لؤلؤ نماینده سرشگ از گل گراینده
بباغ اندر سراینده هزار آوا هزار افسان
که و صحرا پر از لاله ز مرغان باغ پر ناله
میان لاله در ژاله چو دندان و لب جانان
کنون هستی یکی روزه به از سی روز هر روزه؟
ز می همرنگ پیروزه بر او گل رسته چون مرجان
چمن چون دیبه چینی شکوفه گشته پروینی
زمین و آسمان بینی نه بینی باز اینرازان
شکفته شنبلید اندر چو زرین ساغر از گوهر
دمیده گرد او عبهر چو پروین زهره تابان
بتابد برق ز ابر آنجا چو تیغ اندر صف هیجا
ز دست میر ابوالهیجا منوچهربن وهسودان
خداوندی شهی میری گهربخشی جهانگیری
اگر خواهد بهر تیری بدوزد سینه کیوان
ز نور آمد تنش نزگل وز او هر مشکلی حاصل
ز رادی هست یکسر دل ز مردی هست یکسر جان
گه جنگ و گه رادی دلش ناری کفش بادی
از این خواهنده را شادی وزان بدخواه را احزان
چنو میری بگیتی در نه صفدار است نه صفدر
گشاده دل گشاده در نهاده خو نهاده خوان
تنش همچو روان روشن روانشرا خرد گلشن
کند گر روی در گلخن بکانون در کند نیسان
نهاده گردنش گردون فلک با همت او دون
زمین از دیدنش میمون هوا از بوش مشگ افشان
بدان گفتار در آگین کند شادان دل غمگین
سنانش هست کان کین بنانش هست کین کان
جهان از کین او عاجز چنو نارد فلک هرگز
همه گفتار او معجز همه کردار او برهان
کسی کو مهر او جوید گل بخت بقا بوید
کسی کو مدح وی گوید شود ز احسانش چون حسان
ز دستش جود شد قائم ز بختش جور شد نائم
جهان گوید همی دائم ز من طاعت از او فرمان
سخاوت دارد او پیشه شجاعت دارد اندیشه
ز هولش شیر در بیشه بود بر خویشتن پیچان
چو دولت طلعتش فرخ سپرده عالم او را رخ
نهد هزمان بطاعت رخ بزیر پای او خاقان
اگر گیتی ستر گیرا بیارد پیش گر گیرا
بدو بخشد بزرگی را فزایش برکشد از اقران
گر او بودی بملک اندر نبودی کس بسلک اندر
گرفته زیر کلک اندر بدانائی جهان یکسان
شدی میر اجل زنده عدو بودی سرافکنده
ندیدی او پراکنده یکی پرورده ایشان
ولیکن عالم و کانا بدل دارد چنین مانا
کز او غمگین بود دانا وز او نادان بود شادان
نگیرد همچنان روزی شود غم زو نهان روزی
خورندانده شهان روزی بکام و نام جاویدان؟
که هر کو را خرد گوید که باید میری او جوید
کز او میری همی بوید چو مشگ از عنبر آگین بان
ایا پیرایه میری تو داری پایه میری
بدانش مایه میری همی پیوسته با میران
بدست و تیغ در داری وفا و مرگ پنداری
شرف بی مهر تو خواری سخن بی مدح تو بهتان
بر تو زر زندانی نباشد یکزمان خانی
بداندیشت ز نادانی همیشه باد در زندان
بود بی آب چون بیدا به پیش دست تو دریا
بود بی تاب چون دیبا بپیش خشت تو سندان
معادیرا به بیدادی پدید آری غم از شادی
موالیرا گه رادی کنی دشوارها آسان
الا تا خوردن زوبین کند جان و روان غمگین
الا تا دیدن نسرین کند جان و روان شادان
ترا آماده پیوسته ز نسرین و ز گل دسته
مخالف را جگر خسته گه از زوبین گه از پیکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای طبیعت و عشقهای انسانی میپردازد. او با توصیف باغ و گلها، تغییرات جوی و دلزدگی عاشقانه، فضایی شاد و رنگارنگ خلق میکند. در این بستان، گلها و پرندگان با نالههای عاشقانه خود به زیبایی باغ میافزایند و عواطف انسانی به زیباییهای طبیعی پیوند میخورد. شاعر با اشاره به ویژگیهای یک شخصیت حکيم، او را ستایش میکند و تداوم زندگی و شادابی را به وجود آن شخص نسبت میدهد. در نهایت، شعر به ارتباط بین قدرت، عشق و زیبایی میپردازد و اهمیت محبت و دانش را در زندگی انسانی بیان میکند.
هوش مصنوعی: از ابروی معشوق، به خاطر زیباییاش دلها آشفته و بیتاب شدهاند. اکنون در این باغ، به واسطه مِی و محبوب، آرامش و سرور جاری است.
هوش مصنوعی: گلهای زیبا و خوشبو در حال ظهور هستند، میوههای رسیده و خوشمزه در دسترس قرار دارند، و همه جا از زیبایی گلها و سرسبزی باغها پر است.
هوش مصنوعی: زمانی که ابرهای تند و پرقدرت در آسمان میچرخند، گویی که مرواریدهایی در هوا پراکنده شدهاند. صدای غرش تندر در فضا طنینانداز میشود و در عطر و طراوت باغ، صفای مستانهای به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: سایههای برگ گل بر روی گلهای زیبای دیگر افتاده و بلبلان، مانند نوازندگان، آواز میخوانند.
هوش مصنوعی: بنفشهای که زیر گل روییده، در آب نیل آبتنی کرده و چهرهاش مانند کسانی است که به دور افتادهاند و دلشان پر از غم است. او نیز مثل یک تیرک چوگان، دچار خمیدگی و افسردگی شده است.
هوش مصنوعی: در کوه، آهویی که جست و خیز میکند، سرش را از میان علفها بیرون میآورد. گاهی بر گل لاله فرود میآید و گاهی بر گل نسترن به آرامی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: گلهای سمن مانند مروارید درخشان هستند و اشکهای درختان زینتی که به باغ میروند، مانند داستانهای هزار و یک شب پر از زیبایی و رمز و راز هستند.
هوش مصنوعی: در دشت، لالهها به زیبایی رشد کردهاند و پرندگان باغ در حال نالیدن و ناله کردن هستند. میان لالهها، قطرات شبنم مانند دندانها و لبهای معشوقه جلوهگری میکنند.
هوش مصنوعی: آیا الان بودن یک روز معنایش بیشتر از سی روز روزه گرفتن نیست؟ از شراب رنگین، گلی به رنگ مرجان روییده است.
هوش مصنوعی: چمن مانند دیبای حریری شده و شکوفهها زیبایی خاصی به آن بخشیدهاند. وقتی به این زیبایی نگاه میکنی، زمین و آسمان را به خوبی میبینی، اما در عین حال، راز این زیبایی را نمیتوانی درک کنی.
هوش مصنوعی: در یک ظرف طلایی، گلی زیبا به نام شنبلید شکوفا شده است. دور این گل، روشناییهایی مانند ستاره پروین و سیاره زهره درخشیدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی ابرها کنار بروند و خورشید بتابد، نوری که از آن میدرخشد مانند تیغی است که در میانه میدان نبرد به کار میرود. این شعاع نور توسط فرماندهای بزرگ و شجاع به نام ابوالهیجا منوچهربن وهسودان به جلو میآید.
هوش مصنوعی: خداوندی بزرگ و دارای قدرت میتواند تا با این وجود، هر آنچه بخواهد در دل کیوان دوخت و به جهان هدیه دهد.
هوش مصنوعی: از نور آمده است و تنش از گل است. از او هر مشکلی به آسانی حل میشود. دل از مردانگی و شجاعت پر است و جانش نیز از همین رویاست.
هوش مصنوعی: گاهی دلش پر از جنگ و نزاع میشود و گاهی آرام و شاد. او از خواستههایش خوشحال است و از بدخواهیهای دشمنانش غمگین میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به معنی این است که در زندگی، هیچ مانع یا محدودیتی وجود ندارد و هر کسی میتواند با دل باز و روحی راحت به زندگی خود ادامه دهد. در واقع، انسان میتواند آزادانه حرکت کند و به دنبال خواستهها و آرزوهایش برود.
هوش مصنوعی: اگر روح او مانند روشنایی باشد، باعث شادابی و سرسبزی میشود. اما اگر به جای آن در جایی تاریک و غمانگیز باشد، دلتنگی و پژمردگی به بار میآورد.
هوش مصنوعی: گوشهای از قامتش آسمان به خود گرفته و با ارادهاش، زمین را زیر پا گذاشته است. هوا به خاطر بوی خوشش خوشحال و شاداب است.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که با کلام دلپذیر میتوانی افراد شاد را شادتر کنی و دلهای غمگین را تسلی دهی، زیرا این کلام میتواند پایه و اساس عشق و کینه را شکل دهد.
هوش مصنوعی: جهان در برابر دشمنی او ناتوان است، همانگونه که آسمان هیچگاه به او آسیبی نمیزند. همه گفتار او شگفتانگیز و معجزهآساست و هر عملی که انجام میدهد، دلیلی ثابت و روشن دارد.
هوش مصنوعی: کسی که عشق و محبت او را جستجو کند، به خوشبختی و زندگی پایدار دست پیدا میکند. و کسی که او را ستایش کند، به خاطر نیکیهایش، باعث میشود که مثل حسان، شاعر معروف، از او یاد شود.
هوش مصنوعی: از دست او بخشش برقرار شد و از سرنوشتش، غم و درد به خواب رفت. جهان همواره میگوید که من، از او اطاعت میکنم و او از من فرمان میبرد.
هوش مصنوعی: او دارای سخاوت است و شجاعت در تفکر دارد. به خاطر ترسش، مانند شیری در جنگل به شدت ناراحت و نگران است و به خود میپیچد.
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت زیبا و خوشی او دنیا را در اختیار دارد، چهرهاش به همه جا میتابد و در همان حال، چهرهاش به زیر پای او، که مانند خاقانی بزرگ است، احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر دنیا زیباییهایش را به کسی بدهد و او را به مقام و بزرگی برساند، آن شخص به قدری رشد و پیشرفت خواهد کرد که از دیگران پیشی خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر او در مقام سلطنت بود، کسی در راه و رسم زندگی با آرامش نمیبود. در دانایی و دانش، همه در زیر قلم او یکسان هستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مرگ بر تو غالب شده و تو به دشمن زندهای تبدیل شدهای و حتی این را نمیبینی که او پریشان و بیثبات است، در حالی که تو به خاطر آنها پرورده شدهای.
هوش مصنوعی: اما عالم اگر چنین باشد، بدین معناست که دانا از او غمگین است و نادان از او شاد.
هوش مصنوعی: اگر روزی به کسی نرسد، غم و اندوه او پنهان میشود. روزی را که خورندگان و ثروتمندان دریافت میکنند، آیا برای آنان به سود و نامی پایدار است؟
هوش مصنوعی: هر کسی که عقل و خرد داشته باشد، باید به دنبال یک معلم یا راهنما باشد، زیرا از وجود او بویی خوش و عطری دلپذیر به مشام میرسد مثل مشک که از عطر عنبر آکنده است.
هوش مصنوعی: آیا تو برای زیباییها تلاش میکنی و بر پایههای علم میافزایی؟ همواره با بزرگان همراهی میکنی.
هوش مصنوعی: با دستان خود و با شمشیر، وفا را در دست داری و مرگ را به شمار میآوری. بیمحبت تو، عزت تبدیل به ذلت میشود و سخن بدون ستایش تو، شایعه و افتراست.
هوش مصنوعی: هیچگاه نیک اندیشی در پردهٔ محدودیتها نخواهد ماند، چون نادانی باعث میشود که افراد نیکو را در بند نگه دارند.
هوش مصنوعی: بدون آب، مثل بید در جلوی تو، دریا بیتاب است، مانند دیبا که در برابر خشت تو، بیقرار است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، میتوانی غم را از شادی به وجود آوری و در مواقع دشوار، آن را آسان کنی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه این دنیا به ما سختی میدهد و روح و جان را ناراحت میکند، بیایید از زیباییها و لحظات خوب زندگی بهره بگیریم تا خود را شاد کنیم.
هوش مصنوعی: تو همیشه آمادهای و با زیباییهای زندگی مانند نسرین و گل سرخ، مقایسه میشوی. اما در عین حال، کسانی که مخالف تو هستند، دلشان شکسته و دچار درد و رنجاند. آنها گاهی با تیرهای زهرآگین و گاهی با خنجرهای تیز به تو حمله میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.