گنجور

 
قائم مقام فراهانی

مقرب الخاقان امیر نظام بداند که: تحریرات مرسله آن عالیجاه بنظر رسید بحمدالله تعالی، از کار یزد آسوده شدیم، اخوی شجاع السّلطنه از رفتار خود نادم شد و نصرالله خان را دلجوئی کرد، بعذرخواهی فرستاد و رفت وعبدالرضاخان و فضلا و جمع شریف و وضیع دارالعباده طوری باستقبال شتافتند و دعاگوئی کردند و خورسند ومشعوف شدند که فوقی بر آن متصور نیست.

سلیمان خان سرتیب را با هزار نفر سرباز مأمور بمحافظت قلعه کردیم و توپخانه و قورخانه و جبه خانه را که در نارین قلعه بود کلا باو سپردیم وراه های قوافل و تجار را که از فارس و عراق و خراسان به یزد می آمد و سال هاست ناامن و مغشوش بود، همه را سواره و سرباز و تفنگچی ولایتی تعیین فرمودیم و فراری های رعایا را استمالت دادیم. فوج فوج در زیر سایه همایون شاهنشاهی بر میگردند وعمارات ویران و اراضی بایر است که بعدل و انصاف ظل الله روحنا فداه آباد ودایر می شود.

فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحئی الارض بعد موتها.

اولاد و اعقاب مرحوم تقی خان که متجاوز از هفتصد نفر ذکور و اناث صغیر وکبیرند درین دو سه روزه امن و فراغتی یافتند که از کسالت خوف و تزلزل آن دو سه ساله بر آمدند و حمد خدا و شکر شاهنشاه بر ما واجب و لازم است که بفضل الله تعالی وجود فایض الوجود ما موجب این عفو وگذشت خسروانه گردید، اگر صد هزار جان داشته باشیم که در راه خدمت شاهنشاه بدهیم و با صد هزار زبان ستایش و ثنا بگوئیم باعتقاد ما خدا گواه است. که:

هنوز از بی زبانی خفته باشم

ز صد شکرش یکی ناگفته باشم

این عنایتی که امسال نسبت به آذربایجانی فرمودند و نام آنها را بنیکی در صفحات عراق بر آوردند، فوق آن اعانت بود که در ایام تغلب روس همه خلق آن سرزمین را زرخرید کردند وبر عموم خلق آذربایجان فرض است که حق گزاری کنند و تلافی این نوع عاطفت خدیوانه را به خدمات گوناگون و جانثاری های صادقانه بعمل آرند؛ و خاطر جمع دارند که همین که نیت بنده در درگاه خدا و عقیدت نوکر در خدمت پادشاه، صافی و صادق باشد بهر سو رو کنند اقبال و بخت است، سختی و رنج نیست؛ هم چنانکه این سفر را بصفای نیت و شوق خدمت شاهنشاه روحنا فداه کردند و دیدند که اقتضای فصل زمستان اعتدال موسم بهار شد و پس از قحط و غلای راه ها و رنج و بلای منزل ها به هیچ وجه آسیب و ضرری نرسید و یک نفر بیمار نشد و فوت و موتی اتفاق نیفتاد و جاهائی که بهر رونده و آینده بسیار بد و ناخوش می گذشت، بیمن اقبال شاهنشاه روحنا فداه برین خیل و حشر بسیار خوب و خوش گذشت. این ها همه از صدق و خلوص ترکانه خلق آذربایجان است که در خدمتگزاری شاهنشاه والا جاه خودداری ندارند و هر نوکر که این طول خالص و صادق باشد لاشک فضل خدا و رافت شاهنشاه همه جا و در هر حال با او خواهد بود. چگونه شکر این نعمت گزاریم که سه سال قبل از این ساه خراسان بامداد آذربایجان مأمور بود وحاجت نیفتاد و امسال سپاه آذربایجان برفع خودسری های خراسان مأمور است و این گونه تفوق و زبردستی که برای مردم این ولایت بهم رسیده از این رهگذرست که در بندگی آستان شاهنشاهی زیاد کوشیده اند، والا در واقع و نفس الامر، نه شقاقی و شاهسون از افغان و اوزبک در احتشاد و ایلیت بیشترند، نه ارومی وخوی از قندهار و خوارزم بهتر است. باید بعد از وصول این ملفوفه هر چه از توپ های فرمایشی سابق راه نیفتاده باشد و هر چه از فوج های سرباز که خواسته بودیم و هنوز در ولایتند با سوارهائی که با یکی از فرزندان بایست ببارد، در کمال شوق و ذوق و آراستگی و استعداد روانه شوند و اخوی ملک قاسم میرزا و فرزندی محمد حسین میرزا و هر یک از سایر فرزندان که از پذیرفتن نصایح آن عالیجاه و حکومت فریدون میرزا در آذربایجان عار و انکاری داشته باشند؛ یا با همین قشون ها روانه شوند و باردوی ما بیایند؛ یا بی تامل روانه نزد برادر کامکار ظل السلطان باشند و مخارج آنها را ماه بماه آن عالیجاه برساند. کسانی در آن ولایت بمانند که آن عالیجاه خاطر جمع شوند که ابدا از نصایح آن عالیجاه تحلف نمیکنند و بفرزندی فریدون میرزا تمکین مینمایند و اگر غیر این طور باشد محال است که در سفرهای طولانی ما، کار آن ولایت بگذرد، در این باب هر نوع اعانتی که لازم است برادر کامکار ظل السلطان و ارجمندی آصف الدوله به آن عالیجاه خواهند کرد.

انشاالله تعالی شهر شوال المکرم سنه ۱۲۴۶