گنجور

 
جامی

ظهیر فاریابی - رحمه الله تعالی، وی از مشاهیر جهان است و از افاضل دوران تمام دیوان او مطبوع و مقبول است به لطافت و سلاست سخن او هیچ کس نیست، دیوان وی مشهور است و اشعار وی بر زبانها مذکور در دور اتابک ابوبکر تربیتها یافت شبی در مجلس وی این رباعی بگفت:

ای ورد ملایکه دعای سر تو

سر نیست زمانه را به جای سر تو

با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت

سر دل من باد قضای سر تو

بفرمود تا هزار دینار زر سرخ در مجلس نثار او کردند بر اثر این رباعی دیگر گفت:

شاها ز تو کار ملک و دین با نسق است

وز عدل تو جان ظلم و فتنه رمق است

در عهد تو رافضی و سنی با هم

کردند موافقت که بوبکر حق است!

و از لطایف اشعار وی است این چند بیت بر اسلوب مثنوی:

عالمی بر فراز منبر گفت

که چو پیدا شود سرای نهفت

ریشهای سفید را ز گناه

بخشد ایزد به ریشهای سیاه

باز ریش سیاه روز امید

باشد اندر پناه ریش سفید

مردکی سرخ ریش حاضر بود

دست بر ریش زد چو این بشنود

گفت ما خود درین شمار نه ایم

در دو گیتی به هیچ کار نه ایم

و کمال وی در شعر بمثابه ایست که شعرای متقدم میان وی و انوری و ترجیح یکی بر دیگری اختلاف داشته اند، چنانکه بعضی بر سبیل استفسار از بعضی دیگر گفته اند:

ای آن زمین وقار که بر آسمان فضل

ماه خجسته پیکر خورشید منظری

قومی ز ناقدان سخن گفته ظهیر

ترجیح می دهند بر اشعار انوری

قومی دگر بر این سخن انکار می کنند

فی الجمله در محل نزاعند و داوری

ترجیح یکطرف تو بدیشان نما که هست

زیر نگین حکم تو ملک سخنوری

و امامی هروی در جواب وی گفته است:

ای سالک مسالک فطرت درین سؤال

معذور نیستی به حقیقت چو بنگری

تمییز را ز بعد تناسب درین دو طور

هیچ احتیاج نیست بدین شرح گستری

کین معجز است و آن سحر این نور و آن چراغ

این ماه و آن ستاره وین حور و آن پری

و دیگری گفته است در جواب همان قطعه:

هر مبتدی که بیهوده ترجیح می نهد

شعر ظهیر بر سخن پاک انوری

ماند بدان گروه که نشناختند باز

اعجاز موسوی را از سحر سامری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode