دوش طفلی پری رخی دیدم
گفتم ای شوخ شکرین گفتار
تو چرا از کمال استغنا
فارغی از مشقت همه حار
پدر و مادرند در تک و دو
تا ترا پرورند لیل و نهار
گفت ما کاملان دورانیم
ناقصانند این گروه کبار
زانکه طفلیم ما و بر طفلان
نیست واجب رعایت اطوار
که شویم از خلاف آن عادت
قابل رد ایزد جبار
لیک این بالغان تا بالغ
که دم از عقل می زنند و وقار
نیستند آنچنان که می باید
ناقصانند و ناتمام عیار
ناقصان گر کنند در عالم
خدمت کاملان نباشد عار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده با دیدن یک کودک زیبا و شیرین گفتار به او میگوید که چرا از مشکلات بیخبر است و در آرامش به سر میبرد. کودک پاسخ میدهد که ما کاملان دوران هستیم و تنها بزرگترها هستند که ناقص و ناکامند. او به این نکته اشاره میکند که چون هنوز کودک است، نیازی به رعایت اصول و قواعد بزرگترها ندارد. همچنین، او انتقاد میکند از بزرگترهایی که خود را عاقل و باوقار میدانند، در حالی که در واقع ناقص و ناتمام هستند. در نهایت بیان میشود که اگر بزرگترها کاری انجام دهند که شایسته کاملان نیست، این نقص آنان را برایشان ناهنجار نمیسازد.
هوش مصنوعی: دیشب یک کودک با چهرهای زیبا و جذاب را دیدم. به او گفتم: ای نازنین با سخنان شیرینت!
هوش مصنوعی: چرا از بینیازی و کمال غافلی، در حالی که همه در سختی و رنجاند؟
هوش مصنوعی: پدر و مادر، در روز و شب، برای تو مراقبت و تربیت میکنند.
هوش مصنوعی: میگوید که ما افرادی کامل و بینقص هستیم، در حالی که این افراد بزرگ و مهم در جمع ما نقصهایی دارند.
هوش مصنوعی: چون ما هنوز در سنین کودکی هستیم، رعایت قوانین و ادب در مورد ما الزامی نیست.
هوش مصنوعی: برای اینکه از عادتهای ناپسند و مخالف با حقایق دور شویم، باید قابلیت تغییر و اصلاح پیدا کنیم، تا مورد پذیرش و رضایت خداوند جباری قرار گیریم.
هوش مصنوعی: اما این بزرگترها تا زمانی که به بلوغ برسند، خود را باهوش و باوقار میپندارند.
هوش مصنوعی: آنها به گونهای نیستند که باید باشند و از جنبههای مختلف ناقص و ناتمام هستند.
هوش مصنوعی: اگر افرادی که نقص دارند در دنیا به خدمت افرادی که کامل و بینقص هستند بپردازند، برای آنها عیب و shameی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.