مانع رفتن به جز مهر و وفای من نبود
ور نه در کوی بتان بندی به پای من نبود
گر نبودی کوه اندوه محبت در میان
لقمهای هرگز بقدر اشتهای من نبود
دانی از بهر چه کامم را دهان او نداد
انتها در خواهش بی منتهای من نبود
آن که در هر پرده نقش صورت شیرین کشید
با خبر از شاهد شیرین ادای من نبود
حلقهٔ گیسوی او با من سر سودا نداشت
ور نه کوتاهی ز اقبال رسای من نبود
تا فتادم در قفای چشم سحرانگیز او
کو نظربازی که چشمش در قفای من نبود
عرصهٔ نازش که از اندازه بیرون رفته بود
تنگ شد از کشتگان چندان که جای من نبود
گر شهیدان را به محشر خون بها خواهند داد
پس چرا قاتل به فکر خون بهای من نبود
از پس آتش زدن خاکسترم برباد داد
این عنایتهای گوناگون سزای من نبود
من که الا عاشقی جرمی نکردم هیچ وقت
این عقوبتهای پی در پی جزای من نبود
صد گره زلفش گشود اما ز کار دیگران
صد نگه چشمش نمود اما برای من نبود
عقدهها زد بر دل گویا که آن زلف بلند
واقف از عدل شه کشورگشای من نبود
ناصرالدین شاه عادل آن که هنگام دعا
جز بقای دولت او مدعای من نبود
از دعا آخر فروغی حاصلم شد مدعا
تا نپنداری اجابت در دعای من نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق یک عاشق است که به ناکامیها و محدودیتهای عشق خود اشاره میکند. شاعر میگوید که هیچ چیزی جز مهر و وفا مانع او نشده و در صورت عدم اندوه ناشی از عشق، هرگز به آن حالت نمیرسید. او به کمبود محبت و بیمحلی معشوق اشاره میکند و از اینکه چرا خواستههایش برآورده نشده است، گلایه میکند. از طرفی، او خود را بیگناه میداند و متوجه میشود که حتی دعایش نیز در درگاه الهی برآورده نشده است. در نهایت، این شعر نداشتن پاسخ و کمبود محبت را به تصویر میکشد که باعث ایجاد رنج و سختی در قلب عاشق میشود.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز محبت و وفاداری من مانع رفتن نیست؛ وگرنه در دیدار معشوقان، هیچ مانعی برای من وجود نداشت.
هوش مصنوعی: اگر کوه اندوه ناشی از عشق وجود نداشت، هیچگاه غذایی به اندازه ی اشتها و میل من نبود.
هوش مصنوعی: میدانی چرا او به خواستهام پاسخ نداد؟ زیرا در این خواسته بیپایان من، انتظاری نداشت.
هوش مصنوعی: شخصی که هر بار تصویری از زیبایی رسم میکند، از حال و احوال محبوب من خبری ندارد.
هوش مصنوعی: موهای او هیچ علاقهای به من نداشتند، در غیر این صورت کوتاهی موهایم به خاطر بدشانسی من نبود.
هوش مصنوعی: وقتی در پی چشمان جادویی او افتادم، هیچ کسی را نیافتم که به من نگاه کند و بازی چشمها را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: در دنیای دلربایی که دیگر جایی برای من نمانده، زمین به خاطر تعداد زیاد عاشقان جانباخته، تنگ و کوچک شده است.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که در قیامت به شهیدان خون بهایشان را بدهند، پس چرا کسی به فکر دادن خون بهای من که کشته شدم نیست؟
هوش مصنوعی: پس از اینکه خاکسترهای من سوخت و به باد رفت، این نعمتهای متعدد که نصیب من شد، سزاوار من نبود.
هوش مصنوعی: من هیچ گناه و خطایی ندارم، تنها عشق ورزیدن را دارم و این عذابهای مکرر تنها نتیجهی عشق من است.
هوش مصنوعی: او با موهایش صد گره را باز کرد، اما در کارهای دیگران صد بار به چشمهایم نگاه کرد، اما هیچگاه توجهش به من نبود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دردها و احساسات من از زلف بلند او آسیب دیده است، گویی او که از زیبایی و جذابیت خود آگاه است، نمیداند که سرنوشت من تحت تاثیر رفتار نیکو و انصاف او قرار دارد.
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه، شاهی عادل بود که در زمان دعا و نیایش، تنها آرزوی او استمرار و بقای حکومتش بود.
هوش مصنوعی: از دعا و درخواست من، در نهایت نتیجهای که به دست آوردم، این است که نمیخواهم بگویی دعای من بیپاسخ مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.