مشاطه تا به روی تو زلف دوتا نهاد
بس مرغ دل که پای به دام بلا نهاد
بی چون اگر گناه شمارد نگاه را
پس در رخ تو این همه خوبی چرا نهاد
نوشینی لبت ز ظلمت خط گشت آشکار
خضرش لقب به چشمهٔ آب بقا نهاد
از جان برید هر که به زلفت کشید دست
وز سر گذشت آن که در این حلقه پا نهاد
تا داد کام خاطر بیگانه لعل تو
صد داغ رشک بر جگر آشنا نهاد
هر کس که خواست زان لب شیرین مراد دل
جان عزیز بر سر این مدعا نهاد
تا از وفای خویش ندیدیم هیچ خیر
خیرش مباد آن که بنای وفا نهاد
تا آرزوی دیدن او را برم به خاک
تیغ جفا به گردن من از قفا نهاد
تا بوی او به ما نرساند ز تاب زلف
چندین هزار بند به پای صبا نهاد
روزی که در جهان غم و شادی نهاد پای
شادی به سوی او شد و غم رو به ما نهاد
آخر فروغی از ستم پاسبان او
زان خاک آستان شد و دل را به جا نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی فراز و نشیبهای عشق و زیبایی است. شاعر به توصیف زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دلهای عاشقان میپردازد. او از درد و غم ناشی از محبت سخن میگوید و اینکه چگونه زیبایی معشوق، باعث ایجاد تعلق خاطر و رنج در دلهای دیگران میشود. شاعر به نامهایی مانند "خضر" اشاره میکند که به معشوق اشاره دارد و از نیکوییها و لذتهای عشق یاد میکند. در نهایت، او از مشکلات و ناامیدیهای موجود در عشق صحبت کرده و به یاد آوری روزهایی که عشق و شادی وجود داشت، میپردازد. شاعر بدون اینکه از وفای عشق خود نفعی برده باشد، به صحنهای از جدایی و غم میرسد.
هوش مصنوعی: آرایشگر تا زلفهای دو قسمت شدهات را به زیبایی نظم دهد، دلباختههای زیادی در دام عشق تو گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر نگاه کردن به تو را گناه بدانیم، پس این همه زیبایی که در صورت تو وجود دارد، چرا به ما هدیه شده است؟
هوش مصنوعی: لبهای شیرین تو که در تاریکی به آن شکل درآمده، به وضوح نمایان شده است. خضر (که نماد زندگی جاودان است) نامی بر آنها گذاشته و آن را در چشمه آب بقا قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر که به زلف تو دست بزند، از جان خود گذشته است و کسی که پا به این حلقه بگذارد، از سر خود نیز گذر کرده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی و شادابی تو برای دیگران رضایت خاطر به همراه داشته باشد، صدها حسرت و درد در دل من که به تو نزدیکتر هستم به وجود میآید.
هوش مصنوعی: هر کسی که خواسته باشد از آن لب شیرین به خواسته دل و جانش برسد، باید جان خود را در این موضوع به خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از صداقت و وفای خود هیچ خوبی ندیدیم، آرزو میکنیم که کسی به پایهگذاری وفا اقدام نکند.
هوش مصنوعی: آرزو داشتم که او را ببینم، اما از پشت، درد و سختیهای زندگی بر دوشم سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بوی محبوب به ما ننشیند، صبا چندین هزار رشته از زلف او را به پای خود به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: روزی که غم و شادی وارد این دنیا شدند، شادی به سمت او رفت و غم به طرف ما آمد.
هوش مصنوعی: در نهایت، نور او به خاطر ظلم و ستم نگهبان از آن خاک مقدس محو شد و دلش را در آنجا باقی گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایزد اساس قصر بقا بر فنا نهاد
بنیاد خاک بر سر باد هوا نهاد
ما را چو دانه خرد کند آسیای چرخ
کو معنی دقیق در این آسیا نهاد
کرد از وجود قافله سوی عدم روان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.