گنجور

 
فیض کاشانی

روضه خلد برین تربت اهل البیت است

مایه محتشمی خدمت اهل البیت است

آنچه زر می‏شود از پرتو آن قلب سیاه

کیمیائی است که در صحبت اهل البیت است

آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید

کبریائیست که در حشمت اهل البیت است

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال

بی‏تکلف بشنو دولت اهل البیت است

قصر فردوس جزای عمل ظاهر نیست

که خصوص از جهت شیعت اهل البیت است

کلماتی که به آن توبه آدم پذیرفت

نام‏ها و لقب و کنیت اهل البیت است

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی

سبب بود جهان عصمت اهل البیت است

فیض اگر آب حیات ابدی می‏طلبی

منبعش پیروی سنت اهل البیت است