زلف سیه بر روی مه با خط و خال آراستی
دام بلا و فتنهٔ یا مایهٔ سوداستی
خال تو دانه زلف دام ابرو کمان بالا بلا
از پای تا سر فتنهٔ سر تا بپا غوغاستی
آنغمزهٔ خون ربز را سر ده بجان عاشقان
الحق که نازت میرسد خوب و خوش زیباستی
با ما نشستی ساعتی آرام رفت از جان ما
گفتی قیامت راست شد از جای چون برخاستی
آیات حسنت مصحف است وخط و خالت سورها
سر تا بپایت جزو جزو در حمد حق گویاستی
ازسر ربودی عقل وهوش وز دل گرفتی صبر ودین
القصه با جانهای ما کردی هر آنچه خواستی
نی عهد با ما کردهٔ تا قتل همراهی کنی
اینک سرو این تیغ اگر در عهد و پیمان راستی
نزدیک ما گر آمدی بعد از فراق دیر و دور
از دور بنشستی و زود از پیش ما برخواستی
دادی صلای وصل خود آنرا که افزودیش قدر
وین فیض دور افتاده را در درد هجران کاستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوقی میپردازد که با زلف سیاه و چهرهای دلربا توجه عاشق را جلب کرده است. شاعر از بلا و فتنهای که ناشی از زیبایی معشوق است صحبت میکند و میگوید که عشق او همه چیز را تحت تأثیر قرار داده و حتی عقل و دین را از عاشق گرفته است. شاعر به لحظات نزدیکی و دوری از معشوق اشاره میکند و بیان میکند که این عشق با درد هجران و فراق همراه است. در نهایت، شاعر به وعده و پیمانهایی که با معشوق گذاشته شده اشاره میکند و میگوید که این پیوند میتواند به عمیقترین احساسات و دردها منجر شود.
هوش مصنوعی: موهای سیاه او بر چهره زیبا و با نقش و نگار، همچون دام بلا و فتنه است که میتواند هم مایهٔ دردسر و هم مایهٔ خوشبختی باشد.
هوش مصنوعی: زلف و ابرو و چهرهات همچون دانهای زیباست که همه جا را به هم ریخته و هر که تو را میبیند، گرفتار زیباییات میشود. تو از سر تا پای خود، قدرت و فتنهای را به نمایش گذاشتهای که همه را به حیرت واداشته است.
هوش مصنوعی: آن نگاه زهرآگین را بر سر عاشقان فدای جان کن، چرا که زیبایی تو به قدری است که ناز و کرشمهات به دلها مینشیند.
هوش مصنوعی: در زمانی که با ما نشستی، لحظهای آرامش بر دلهایمان حاکم شد و تو در آن لحظه گفتی که روز قیامت فرا رسیده است. وقتی از جایت بلند شدی، این حس و حال تغییر کرد.
هوش مصنوعی: زیباییهای تو مانند یک کتاب مقدس است و خطوط و نقش و نگارهایت هر کدام بخشهایی از عظمت و ستایش پروردگار را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: عقل و هوش را از ما گرفتهای و صبر و دین را از دلهایمان بیرون کردهای؛ در نهایت، هر آنچه که میخواستی با جانهای ما انجام دادی.
هوش مصنوعی: به ما وعده داده بودی که در مواقع سخت کنار ما بمانی، حالا با این شمشیر اگر تو در عهد و پیمانت صادق هستی، باید به ما کمک کنی.
هوش مصنوعی: اگر بعد از مدت طولانی و دوری به ما نزدیک شوی و در کنار ما بنشینی، ولی خیلی زود دوباره از پیش ما بروی، چه غمی به دل میآید.
هوش مصنوعی: تو پیام وصالت را به آن کس که قدر آن را درک کردهای دادید و این نعمت دور افتاده را در غم جدایی کاهش دادی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی
این عقل ما آدم بدی این نفس ما حواستی
ور آدم از ایوان دل درنامدی در آب و گل
تدریس با تقدیس او بالاتر از اسماستی
ور لانسلم گوی ظن اسلمت گفتی چون خلیل
[...]
در باغ چون بالای تو سروی ندیدم راستی
بنشین که آشوب از جهان برخاست چون برخاستی
چون عدل سلطان جهان کیخسرو خسرو نشان
عالم بر وی دلستان چون گلستان آراستی
ای ساعد سیمین تو خون دل ما ریخته
[...]
از حسن خورشید ازل عالم چنین زیباستی
وز نور شمع لم یزل این دیدها بیناستی
مرغ دل ما بلبلی در گلشن این خاکبان
از مستی ما غلغلی در گنبد مینا ستی
از سوزش ما شورشی افتاد در جان ملک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.