ای سر هر سروری در پای تو
خوبی هر خوبی از بالای تو
شد خراب چشم مستت ملک جان
ای جهانی مست از صهبای تو
بر سر یکدیگر افتاده است دل
خستهٔ مژگان بی پروای تو
هر دو عالم را بیک جو کی خرد
عاشق شوریدهٔ شیدای تو
جای هیهای تو کی دارد سرم
ای دو عالم یک می از هیهای تو
از خودم دارد تهی وز خویش پر
پای تا سر عشق سر تا پای تو
همتی تا سر درین سودا نهم
ای سرم سودایی و سودای تو
هر چه فرمائی بجان فرمان برم
ای من از جان بنده و مولای تو
فیض را خاموش کن زین گفتگو
ظرف را کو وسعت دریای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
[...]
ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو
صد هزاران دل به غوغا بردهای
[...]
آنچه با من میکند سودای تو
میکشم چون نیست کس همتای تو
با خیالی آمد از خجلت هلال
پیش بدر عارض زیبای تو
بر گشاید کار هر دو کون را
[...]
من ز رحمت میکشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
چشم من جای تو بود ای نور چشم
رفتی و ماند از تو خالی جای تو
چشم خود را اگر نمیبینم رواست
چون نبینم بی تو من ماوای تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.