در سرم عشق تو ای یار همانست همان
در دلم حسرت دیدار همانست همان
شعله آتش سودای تو در سر باقیست
دل سوزان شرر بار همانست همان
غم و اندوه فراق تو همانست که بود
زاری دیده خونبار همانست همان
در دلم صبر دگر نیست همین بود همین
جورت ای شوخ جفا کار همانست همان
تیر مژگانت همان خون دلم میریزد
ستم غمزهٔ خونخوار همانست همان
چشم مست تو همان راهزن دین و دلست
فتنهٔ نرگس خمار همانست همان
شربت نوش دهان تو همان روح افزاست
هم دوای من بیمار همانست همان
شیوهٔ ناز و تغافل که ترا بود بجاست
ستم و جور ز اغیار همانست همان
دمبدم عشق توام رو بترقی دارد
زانکه حسن تو در این کار همانست همان
دیدهٔ فیض بوصلت نگرانست هنوز
حسرت چشم گهربار همانست همان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.