من واله جمال فروزان یک کسم
آشفتهٔ دو زلف پریشان یک کسم
سامان مرا یکی و سر من یکی بود
سودا یکی و بیسر و سامان یک کسم
هر جا بهر که روی کنم سوی او بود
بینای یک جمالم و حیران یک کسم
جمعیتم ز جمع کمالات یک کس است
شیدای یک جمیل و پریشان یک کسم
تیغ ار کشد بقصد سرم بسملش شوم
در مذبح محبت قربان یک کسم
مشرک نیم پرستش باطل نمیکنم
حق بین و حق پرست بفرمان یک کسم
از هر خسی قبول عطائی نمیکنم
مستغرق مواهب احسان یک کسم
چون گربگان بسفرهٔ هر کس نمیروم
همچون شتر نواله خور خوان یک کسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.