اگر آهی کشم دریا بسوزم
و گر شوری کنم دریا بسوزم
شود دل شعله چون بر یاد روئی
شوم تن شمع و سر تا پا بسوزم
کنم هرچند پنهان آتش جان
میان انجمن پیدا بسوزم
خوشم با سوختن در آتش عشق
بهل تامن در این سودا بسوزم
در آنجا هر که باشد هر چه باشد
بسوزد ز آتشم هرجا بسوزم
کنم گر اقتباسی ز آتش قدس
وجود خویش سر تا بسوزم
نیارم تاب یا آرم ندانم
تجلی کنم بسازم تا بسوزم
نه من ماند نه ما ماند چو آئی
بیا تا بی من و بی ما بسوزم
ترا خواهم مرا گر تو نخواهی
تجلی بیشتر کن تا بسوزم
بسوزد ظاهر و باطن ز سوزم
اگر پیدا و گر پنهان بسوزم
ز سوز جان اگر حرفی نویسم
ورق را سربسر یکجا بسوزم
چو فیض ار دم زنم از آتش دل
زبان و کام با لبها بسوزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر آهی کشم صحرا بسوزم
جهان را جمله سر تا پا بسوزم
بسوزم عالم ار کارم نسازی
چه فرمایی بسازی یا بسوزم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.