چشم خوش پر شعبده مست تو نازم
و آن غمزهٔ خونریز زبردست تو نازم
بستی چو گشادی گره از زلف بر ابرو
قربان گشاد تو شوم بست تو نازم
دلهای خلایق همه از پای در افتاد
زان شانه که بر زلف زدی دست تو نازم
برخواست ز جام غم و پیکان تو بنشست
تیری که زدی بر دل من شست تو نازم
از پای در افتاد هر آنکس که سری داشت
طرز نگه چشم سیه مست تو نازم
زد بر صف عشاق وصف خویش نگه داشت
خونریزی مژگان زبر دست تو نازم
کردی نگهی خفیه دل فیض ربودی
چشم خوش پر شعبدهٔ مست تو نازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیرحمی بالای زبر دست تو نازم
کافر دلی چشم سیه مست تو نازم
خون ریخته تا دامن صحرای قیامت
این زخم که بر من زدهای، دست تو نازم!
دوران چو تو یک ترک کماندار نداری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.