در دل توئی در جان توئی ای مونس دیرینهام
در سینهٔ بریان توئی ای مونس دیرینهام
ای تو روان اندر بدن ای هم تو جان و هم تو تن
ای هم تو حسن و هم حسن ای مونس دیرینهام
هم دل تو و هم سینه تو گوهر تو و گنجینه تو
دیرین تو و دیرینه تو ای مونس دیرینهام
بارم دهی آیم برت ورنه بمانم بر درت
ای لم یزل من چاکرت ای مونس دیرینهام
بارم دهی خرم شوم ردم کنی درهم شوم
از تو زیاد و کم شوم ای مونس دیرینهام
راهم دهی بینا شوم ردم کنی اعما شوم
از تو بدو زیبا شم ای مونس دیرینهام
لطفم کنی گلشن شوم قهرم کنی گلخن شوم
گه جان شوم گه تن شوم ای مونس دیرینهام
خواهیبخوان خواهیبران دل در تو دلبست ازازل
گشتم ز تو مست از ازل ای مونس دیرینهام
جان لم یزل در وصل بود یکچند هجرانش ربود
آخر همان گردد که بود ای مونس دیرینهام
فیض است و گفتگوی تو شیدای جستجوی تو
شیء الهی کوی تو ای مونس دیرینهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.