عاشق که بود غلام معشوق
سرمست علیالدوام معشوق
از خویشتنش خبر نباشد
دایم مست مدام معشوق
مستی نکند ز آب انگور
مستیش همه ز جام معشوق
برخواسته از سر دو عالم
پابنده شده بدام معشوق
از کام و هوای خویش رسته
کامش همه گشته کام معشوق
گامی ننهاده هیچ جائی
جز بر آثار گام معشوق
گم کرده نشان و نام خود را
گشته است نشان بنام معشوق
وحشی صفت از جهان رمیده
وز جان و دلست رام معشوق
گوش هر قوم با سروشی است
گوش فیض و پیام معشوق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.