بوی گلزار هوست قصه عشق
میبرد سوی دوست قصهٔ عشق
میکشد رفته رفته جان از تن
مغز گیرد ز پوست قصهٔ عشق
ای که صد چاک در دلست ترا
چاک دلرا رفوست قصهٔ عشق
هست در ذکر حق نهان مستی
می حق را کدوست قصهٔ عشق
هر که دارد ز حق بدل شوقی
بردش سوی دوست قصهٔ عشق
دم بدم رو بسوی حق دارد
هر کرا گفت گوست قصهٔ عشق
هر سر موی من کند شکری
که مرا موبموست قصهٔ عشق
روبروی خدا بود عاشق
که جهان پشت و روست قصهٔ عشق
یکنفس ذکر حق ز دست مده
دوست دارد چو دوست قصهٔ عشق
گلستان حق و بوی گل ذکرش
حق محیط است وجوست قصهٔ عشق
خام افسرده بهرهٔ نبرد
پختگانرا نکوست قصهٔ عشق
ذکر حق فیض بوی حق دارد
گل گلزار اوست قصهٔعشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.